چکیده:
فرهنگ در معنای مدرن خود، به تدریج به ایران وارد گردید و همراه با تغییراتی که این اصطلاح در غرب پیدا کرد، تلقیهای مختلفی از آن نیز در ایران رایج شد. بیشتر تلقیها، آنگاه که به فرهنگ عمومی رسید، به تدریج و در یک برداشت بومی از آن، به صورت انباشتی با هم سازگاری یافت و همزمان با آن در نظام اداری نیز جایگاهی برای آن تعریف گردید، اما در سطح نخبگانی این تلقیها گاه منشا نزاعهایی شده است. در این مقاله که روش آن عمدتا توصیفی است، به شش تلقی از فرهنگ در ایران که عبارتند از: آموزشهای عمومی و مدرن، مجموعه دستاوردهای بشری، میراث فرهنگی، هنر، اسلام و فرهنگ غربی، پرداخته شده و ضمن توصیف هر یک، در نهایت شش تلقی مذکور ارزیابی شده و به کمک برخی شواهد، دو تلقی اخیر از فرهنگ، بهمثابه تلقیهای اصلی و اثرگذار در ایران امروز معرفی شدهاند.
Culture, in its modern sense, gradually entered Iran, and with the changes that
the term found in the West, different perceptions of it became commonplace in
Iran. Most conceptions, when it came to popular culture, gradually acclimated
to an indigenous conception of it, and at the same time a place for it in the
administrative system was defined, but at the elite level these perceptions have
sometimes been the source of conflict. This article, which is mainly descriptive,
deals with six concepts of culture in Iran: public and modern education, human
achievements, cultural heritage, art, Islam and Western culture, and describes
each. Finally, these six views have been evaluated and, with some evidence,
two recent views of culture have been introduced as the main and influential
ones in today's Iran.
خلاصه ماشینی:
بیشتر تلقیها، آنگاه که به فرهنگ عمومی رسید، به تدریج و در یک برداشت بومی از آن، به صورت انباشتی با هم سازگاری یافت و همزمان با آن در نظام اداری نیز جایگاهی برای آن تعریف گردید، اما در سطح نخبگانی این تلقیها گاه منشأ نزاعهایی شده است.
تلقیهای فرهنگ، ایران، آموزش عمومی، میراث فرهنگی، هنر، اسلام، فرهنگ غربی مقدمه مراجعه به رسانههای گوناگون، ما را با نزاع و مشاجرهای رسانهای مواجه میسازد که از حدود سال 1393 و در زمان ارائه لایحه بودجه سالانه از سوی دولت به مجلس شورای اسلامی، در شبکههای اجتماعی و برخی سایتها و روزنامهها بر سر بودجه فرهنگی کشور وجود داشت و در طی چند سال ادامه یافته است.
برای مثال، گفته شده: اگر قرار است مراکز گوناگون درخصوص عملکرد فرهنگی خود در برابر بودجه دریافتی پاسخگو باشند، چرا از عملکرد برخی مراکز مهم فرهنگی که اتفاقا بودجههای هنگفتی را نیز به خود اختصاص میدهند، سؤال نمیشود و چرا مراکزی مانند سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری، سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، سازمان سینمایی و دهها سازمان و دستگاه دیگر و حتی وزرات آموزش و پرورش که معمولا بیشترین درصد بودجه سالیانه کشور (حدود یک چهارم) را به خود اختصاص میدهد و یا وزارت علوم، تحقیقات و فناوری که آثار مهمی در حوزه فرهنگ بر جای میگذارد، در دایرة مراکز دریافتکننده بودجه فرهنگی قرار داده نمیشوند و از آنان پرسش نمیشود؟ گروهی، نقدهای صورت گرفته به بودجه این مراکز اسلامی را سیاسی و حتی به دلیل ضدیت با فرهنگ اسلامی، تفسیر میکنند.
به هر حال، تایلور که فرهنگ و تمدن را یکی میانگارد، در اولین سطر از فصل نخست کتاب خود، آن را چنین تعریف میکند: «فرهنگ یا تمدن، بهمعنای وسیع مردمشناختی آن، کل در هم پیچیدهای است که شامل دانش، اعتقاد، هنر، اخلاق، قانون، آداب و رسوم و هرگونه توانایی دیگر و عاداتی میشود که انسان بهعنوان عضوی از جامعه آنها را به دست میآورد» (تایلور، 1920، ص 1).