خلاصه ماشینی:
"و حساب شاعر خودگرایی که اشعارش لبریز از باورهای شعوبیه است،و سلطان محمود او را«قرمطی»میخواند2،با شاعرانی چون فرخی سیستانی-که محمود قرمطی- کش را میستاید3-یکی میشود،تا آنجا که شاملو-شاعر بزرگ معاصر-را وامیدارد که بگوید:«از شاهنامه به عنوان حماسهء ملی ایران نام میبرند،حال آنکه در آن از ملت ایران خبری نیست،و اگر هست همه جا مفاهیم وطن و ملت را در کلمهء شاه تجلی میکند.
1)حقیقت فردوسی و خاستگاه اجتماعی شاهنامه یکی از ویژهگیهای عمدهء تاریخ ایران و بعضی از کشورهای آسیایی،وجود و ماندگاری جمعیتهای آزاد روستایی است.
اما این طبقه به تدریج با قدرت حاکم کنار میآید،و نقش تاریخی خود را از دست میدهد،بدینسان این جماعت در پویهء خویش سرنوششت دردناکی پیداد میکند؛سرنوشت تلخی-که سرنوشت اندوهبار بسیاری از جنبشهای اجتماعی در ایران است(سرنوشت جنبشهایی چون قرامطه و اسماعیلیه و مشروطیت و...
ب)بازخوانی اسطورهء ضحاک پیش از پرداختن به اسطورهء ضحاک دو نکتهء مهم را یادآور میشوم: نخست آنکه:اساطیر ایران در شاهنامه هزارن سال بعد پرداخت میشود؛راه درازی،که میتواند آمیختگیهای تاریخی و فرهنگی را در پی داشته باشد...
دوم آنکه:آرمان فردوسی در پرداخت شاهنامه،بررسی اساطیر و تاریخ ایران نبود؛ بلکه باور داشت او برای نمایش پویایی فرهنگ و ریشههای تندیدهء تاریخی یک ملت بود.
در این سرود از جمشید نکوهش میشود،که:«برای خوشنودی مردم گوشت خوردن به آنان آموخت»و با کشتن گاو مقدس،زندگی بشر را از گیاهخواری به دوران گوشتخواری کشانده است(کار پلشتی که در شاهنامه به ضحاک نسبت داده شد)..."