چکیده:
پژوهش و مقایسه تطبیقی آثار ادبی، خصوصا در حوزه ادبیّات داستانی، از مهمترین رویکردهای نقد و تحقیق ادبی به شمار میآید. هدف مقاله حاضر بررسی شباهتهای پیرنگ داستانی رمان کیمیاگر اثر کوئیلو و داستان «زمزم» اثر رضا امیرخانی است. تشابهات بسیاری در ساختار این دو روایت داستانی وجود دارد که برخی از آنها را میتوان در آثار دیگری نظیر مثنوی مولوی، دیوان شمس، مقالات شمس، منطق الطّیر عطّار، عجایب نامه محمّد بن محمود همدانی و... نیز جستوجو کرد. برخی از وجوه مشترک در آثار یادشده را میتوان اینگونه برشمرد: شوق طلب و حرکت در جهت هنجارهای مسلّط جامعه، وجود عشقهای تکاملنیافته در دیگران، نقش خواب و رویای صادقه در پیرنگ داستانها، وجود حقیقت برتر و فرامادّی و کشف آن در آخر داستانها و... نقاط مشترکی نیز به صورت خاصّ در دو داستان اصلی دیده میشود؛ از جمله: تشابه در جنسیّت و طیف سنّی شخصیّتهای اصلی، اشتیاق درونی و خودجوش شخصیّتها در جهت نیل به علاقههای شخصی بدون عافیتاندیشی و سودجویی، جزئینگری نویسندگان در معرّفی شخصیّتهای فرعی، حضور انسانهای معنوی و تاثیرگذار، پرداختن به مقوله عرفان در دنیای نوین و..
خلاصه ماشینی:
٣- هدف و اهميت پژوهش : هدف اين پژوهش يافتن پاسخي براي سؤالات زير است : - آيا تشابهي در ساختار داستاني رمان کيمياگر و داستان زمزم وجود دارد؟ - آبشخور اين تشابهات را در کجا ميتوان يافت ؟ - آيا اميرخاني در خلق داستان خود، تحت تأثير کوئيلو بوده يا از منابع ديگر تأثير پذيرفته است ؟ با توجه به تازگي مقولۀ نقد داستان و رمان ، نسبت به حوزه هاي کلاسـيک ادبيـات ، توجـه بـه تحقيـق در عرصه هاي تازه تر ضروري مينمايد و کشف و تبيين اشتراکات آثار بومي و غير بومي از حيث نگـاه ، فرم و ساختار، کشف روابط بينامتني آثار خلاقه و آبشخورهاي فکري ادبيات شـرق و غـرب ، در نهايـت تلاشي است در جهت تکميل تحقيقات مربوط به زبان و ادبيات فارسي.
٦- خلاصۀ دو داستان : ٦-١- کيمياگر: اين رمان ، داستان سير و سلوک شخصي اسـت بـه نـام سـانتياگو بـراي يـافتن گنجـي کـه پـس از تحمـل سختي هاي فراوان ، آن را نزد خود مي يابد.
او بـا لحنـي تمسـخرآميز بـه مرد فقير ميگويد: من بارها و بارها خواب ديـده ام کـه در بغـداد، در فـلان کوچـه و فـلان خانـه گنجـي نهفته است ؛ اما هيچ گاه به اين مهملات وقعي ننهاده ام و شهرم را ترک نکرده ام .
» (فعالي، ١٣٨٨: ١٠٩) در داستان زمزم نيز، پدر و عموي سهراب معادل شخصيت هاي طالـب دنيـا هسـتند کـه هـر کـدام بـه نحوي، به مقصدي نيمه تمام رسـيده انـد و جسـت وجـوي آن هـا بيشـتر زمينـي اسـت تـا آسـماني.