خلاصه ماشینی:
"آنشب که کنار تو نشستم1 از مهر هزار عشق رستم آن موی پریش و روی زردت و آن اندوه و رنجها و دردت، در منظر چشم جاودانه است یادی ز شبی که عاشقانه است رفتی سفر و دلم شکسته است افسوس که یک دریچه بسته است 2 نفرین به سفر که او ترا بود و آن مستی و شور د ردلم مرد با گریه بیامدم به کویت با نرگس دیده جستجویت 3 بر شانهء من گذاشت زرتشت4 سر راو به سینه میزندش مشت با شرشر اشک طوس و مزدک5 از دردگریست رود اترک 6 هرچند کنون به خاک خفتی در خاطرم هست آنجه گفتی با صدق و وفا هنر بیاید و آن ایندو ندارداو نپاید 7 رفتی سفری به مشهد طوس پاینده هماره مزدک و طوس حسن بیگ آقا برای فردوسی شاعر حماسههای بزرگ «رنگین کمان هزار رنگ» دستانت از چه جادویی بود که به دینسان در و گوهر جادویی آفریدی چگونه،چگونه در تو چشمانی سحر آفرین بود که ما را دیدی و رویاهای ما را سرودی آئینهای بودی به وسعت همهء آبهای این خاک و تا ماندگاری آفتاب واژه واژهء کتاب روشنایی را سرودی."