چکیده:
هدف این پژوهش مقایسه اثربخشی روش آموزش ورزش و روش سنتی در آموزش والیبال بر متغیرهای دانش و اشتیاق دانشآموزان پسر بود که به صورت نیمه تجربی به انجام رسید. 36 دانشآموز به صورت غیر تصادفی و به عنوان نمونه در دسترس انتخاب و به دو گروه هجده نفره در قالب آموزش ورزش و سنتی تقسیم شدند و به مدت 12 جلسه تحت آموزش والیبال قرار گرفتند. از پرسشنامه 25 سوالی اشتیاق و پرسشنامه 20 سوالی دانش عمومیو تخصصی والیبال جهت جمعآوری داده ها در مراحل پیشآزمون و پسآزمون استفاده شد. نتایج نشان داد روش آموزش ورزش به شکل معناداری سبب افزایش سطح دانش و اشتیاق دانشآموزان نسبت به روش سنتی شد. به نظر میرسد دلیل آن مشارکت فعال دانشآموزان در فرآیند برنامهریزی، تصمیمگیری و اجرای برنامه آموزشی در این روش باشد.
خلاصه ماشینی:
روشهای بهروزشده که نقصانهای یاد شده را تا حدود زیادی بر طرف میکنند و مواهب آموزشی و تربیتی فراوانی ارائه میدهند که مسیر آموزش را به کلی متفاوت و موثر مینماید، برخی از این محسنات عبارتند از: دانشآموز محوری، اداره کلاس بر اساس علایق و نیازهای آنها، اجرای بخش اعظمیاز طرح درس ها توسط دانشآموزان، تسهیل رشد جسمانی، عاطفی، ذهنی، اجتماعی، خلاقیت، حل مسئله و تجربه اندوزی، برقراری ارتباط میان مدرسه، خانواده و جامعه، خود انضباطی و خود اجرایی دانشآموزان، سازگاری با خصوصیات فردی دانشآموزان، و تبیین کلاس درس به عنوان مکانی برای ابراز ایدههای جدید (آزاد، 2007).
مقاله حاضر تلاش دارد با استفاده از این روش دانشآموز محور، از استعداد و توانایی دانشآموزان در مواردی همچون ادارۀ کلاس، آموزش، رهبری و مانند آن استفاده کند و متغیرهایی چون آمادگی جسمانی، اشتیاق، شایستگی و دانش آنان را توسعه داده و درس تربیت بدنی را به شیوهای قابل قبول و جهانی ارائه دهد.
اصول روش آموزش ورزش محور شامل موارد زیر است: فصلی بودن فعالیت ورزشی به صورت فصلی بود و برای همین از ساختار فصلی پیروی میکند تعلق تیمی هر کدام از دانشآموزان تنها به یک تیم تعلق داشته و تا آخر فصل نیز عضو همان تیم هستند.
یافتهها در جدول 1 آمار توصیفی حاصل از این مطالعه در دو گروه مستقل آموزش سنتی و ورزش محور که شامل میانگین و انحراف استاندارد است و به همراه نتایج آزمون کوورایانس جهت کنترل اثر پیشآزمونها بر پسآزمونها ارائه شده تا اثر اصلی سطوح متغیر مستقل در دو گروه آموزشی قابل مقایسه باشد.