چکیده:
پژوهش حاضر با هدف بررسی چالشهای کنونی آموزش فلسفه به کودکان و طرح راهکارهایی برای بهبود وضعیت آن در آینده صورت پذیرفته است. روش پژوهش توصیفی تحلیلی بوده است. به منظور گردآوری دادههای لازم برای نیل به اهداف پژوهش، از منابع موجود و مرتبط با موضوع پژوهش فیشبرداری شد و اطلاعات حاصل با شیوههای کیفی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. این مقاله، ضمن توصیف مختصر سوابق بنیانگذاری فلسفه برای کودکان ابتدا چالش مفهومی در این زمینه را مرور کرده است. سپس دو مفهوم فلسفه بهعنوان شاخهای از دانش بشری یا بهعنوان یک رشته دانشگاهی را در مقابل فلسفه بهعنوان فلسفهورزی و فلسفیدن قرار داده، دلایل و شواهد دو گروه طرفداران و مخالفان این برنامه را بررسی کرده و نشان داده است که با چه مفهومی از فلسفه، آموزش فلسفه به کودکان امکانپذیر است. در پایان مقاله، با توجه به اینکه چنین چالشی در ایران نیز وجود دارد، پیشنهادهایی کاربردی در مورد نحوه بررسی و برخورد با چنین مسئلهای ارائه شده است.
خلاصه ماشینی:
سپس دو مفهوم فلسفه بهعنوان شاخهای از دانش بشری یا بهعنوان یک رشته دانشگاهی را در مقابل فلسفه بهعنوان فلسفهورزی و فلسفیدن قرار داده، دلایل و شواهد دو گروه طرفداران و مخالفان این برنامه را بررسی کرده و نشان داده است که با چه مفهومی از فلسفه، آموزش فلسفه به کودکان امکانپذیر است.
بسیاری از اندیشمندان این عرصه بر این عقیدهاند که فلسفه برای کودکان برنامهای برای افزایش مهارت تفکر نقاد و خلاق در درک مسائل فلسفی نزد کودکان است (شریفی اسدی، ۱۳۸۸: ۹۸).
این نوع تلقی از آموزش فلسفه به کودکان، یکی از رویکردهای فلسفه برای کودکان است که بعد از لیپمن بهعنوان شاخهای از فلسفه برای کودکان با فعالیتی کاملاً متفاوت که با عبارت «PWC» نشان داده میشود، یعنی فلسفه با کودکان (philpsophy with children) مطرح شد.
بیشک مهمترین هدف از تعریف جدید از آموزش فلسفه برای کودکان، افزایش مهارت کودکان در تفکر، استدلال و پردازش اطلاعات موجود است.
و این همان معنای خاصی است که به «فلسفه برای کودکان» شهرت دارد و با عنوان (philosophy for children) و نام اختصاری «p۴c» در سراسر مجامع علمی جهان از آن یاد میشود (سلیمانی ابهری، ۱۳۹۱: ۲۱۰).
اگرچه حضور فلسفه در زندگی انسان موضوع تازهای نیست، اما آنچه امروزه اهمیت ویژهای یافته و بهعنوان یک امکان جدید در آغاز راه است، تلاش برای همگانی ساختن فلسفه و بهویژه آموزش آن به کودکان است؛ آموزشی که کارکردهای مؤثر آن از همان ابتدا متوجه زندگی شخصی کودک میشود و در مراحل بعدی به بهرهمند شدن هرچه بیشتر او از فرصتهای مادی و معنوی در زندگی میانجامد و در مجموع ارتقای سطح فرهنگ جامعه را به دنبال خواهد داشت (فخرایی، ۱۳۸۹: ۶۹).