چکیده:
در مقایسه مبانی و مسائل روشی هر دو اندیشمند، خواجه طوسی با تأثیرپذیری از مسائل فلسفی مشاء و ورود این مطالب در حیطه کلامی صبغه دیگری به مسائل الهیات داده است. وی در اثبات واجب تعالی فقط به امتناع دور و تسلسل اکتفا نکرده است؛ برهانی اقامه نموده که با طرح دو مقدمه تصوری و تصدیقی بدون امتناع دور و تسلسل به اثبات واجب میرسد. ملاصدرا نیز در پرتو قواعد و اصول تأسیسی حکمت متعالیه از ابتکارات روشی خاصی بهره برده است. ایشان با مقدمات فلسفی طرحی جدید از برهان امکان و وجوب ارائه کرده و در موضعی دیگر با طرح اصالت وجود به وحدانیت وجوب وجود و از این رهگذر به اثبات واجب پرداخته است؛ ازاینرو نوشتار حاضر با روش توصیفی-تحلیلی ضمن اشاره به چگونگی استدلال و روشهای مختلف خواجه و صدرا درباره اثبات حق تعالی، به تبیین میزان و نحوه تاثیرپذیری فلسفی هر یک از دو حکیم پرداخته است. درنهایت دستاوردها و مواضع وفاق و خلاف این دو اندیشمند در مبانی و روش مورد اشارت قرار گرفته است.
In comparison to the principles and methodological problems of both thinkers it should be said that Al-Tusi is influenced by philosophical problems of Peripatetic and the entry of this material in the field of theology, as a result, he has transformed the problems of theology. In proving the exalted Necessity, he did not merely refuse to impossibility of vicious circle and endless chain, rather he demonstrated that proving the Necessity by proposing two conceptual and propositional premise without impossibility of vicious circle and infinite regress. Mulla Sadra, in the light of the founded rules and principles. of the transcendent wisdom, has also taken particular method initiatives. He has, with philosophical premises, presented a new outline of proof from contingency and necessity. and elsewhere he has dealt with the unicity of the necessity of existence and in this passage he has proved being by principality of existence. Hence, this paper uses a descriptive-analytical method, while referring to the manner of arguments and different methods of the Al-Tusi and Sadra for proving the exalted Right, describes the extent and the modes of philosophical influence of each of the two philosophers. Finally, the similar and different achievements and positions of the two thinkers in the fundamentals and method are discussed.
خلاصه ماشینی:
ایشان با مقدمات فلسفی طرحی جدید از برهان امکان و وجوب ارائه کرده و در موضعی دیگر با طرح اصالت وجود به وحدانیت وجوب وجود و از این رهگذر به اثبات واجب پرداخته است؛ ازاینرو نوشتار حاضر با روش توصیفی-تحلیلی ضمن اشاره به چگونگی استدلال و روشهای مختلف خواجه و صدرا درباره اثبات حق تعالی، به تبیین میزان و نحوه تاثیرپذیری فلسفی هر یک از دو حکیم پرداخته است.
نظر به ضرورت و اهمیت موضوع، نوشتار حاضر به سبک مسئلهمحور و با روش توصیفی- تحلیلی، ضمن بررسی روششناختی استدلالهای گوناگون خواجه طوسی به طرح و اثبات این مسئله پرداخته که خواجه فقط به برهان امکان و وجوب و امتناع دور و تسلسل در اثبات صانع اکتفا نکرده است؛ بلکه از استدلالهایی که به طبیعیات، بدن انسان و عناصر مربوط میباشد، نیز بهره برده است و حتی برهانی اقامه نموده که با طرح دو مقدمه تصوری و تصدیقی بدون لحاظ امتناع دور و تسلسل به اثبات واجب میرسد.
استدلال طبیعی پس از بررسی استدلالهای فلسفی خواجه در اثبات واجب، نوبت به طرح برهانهای طبیعی او میرسد که در اینجا مورد اشارت قرار میگیرد: الف) برهان مبتنی بر ترتیب عناصر خواجه بر این باور است که عناصر چهارگانه (آب و آتش و هوا و خاک) در کیفیت، مساوی یکدیگرند؛ به این معنا که هیچیک در نوع کیفیت دارای افزایش و نقصان نمیباشد؛ زیرا اگر کیفیت یکی از این عناصر نسبت به دیگری افزایش داشت، بر کیفیت عنصر دیگری تأثیر منفی میگذاشت و لذا دو طبیعت عنصر در اختلاف بایکدیگر قرار میگرفتند و انتظام حاصل در نظام آفرینش مختل میشد؛ بنابراین حکمت صانع حکیم اقتضا کرده که هر یک از عناصر در کیفیت مساوی یکدیگر باشند (طوسی، 1390، ص6).