چکیده:
تطبیق پدیدهها راهی برای شناخت بهتر لایههای مختلف آنها و نیز دریچهای به سوی کشف لایههای جدید و پنهان آنهاست. پژوهش پیش رو با روش تحلیلی ـ تطبیقی به بررسی و تطبیق عرفان و زیبایی میپردازد؛ در ابتدا به تحلیل زیبایی، سپس به تحلیل خَلق و درک آن و در آخر به بیان نمونههایش در عرفان پرداخته است؛ البته مقصود از عرفان، همان عرفان ایرانی ـ اسلامی است. در این جستار جنبة منطقی زیباییشناسی، کمرنگتر و جنبة شهودی آن (که بیشتر با عرفان مرتبط است) پررنگتر نشان داده شده و در آخر نتایج زیر حاصل آمده است: از منظر هگل، هنر، ثبت گذراترین لحظههاست، که در لحظهای امپرسیونیستی برای هنرمند رخ میدهد و آن گذرای ناپایدار را که در جزئیات جهان جاری است، به پایداری هنرمندانه میرساند؛ در عرفان اسلامی نیز عارف به علت توجه و التفات دائم به جمال حقّ، زیبایی هندسة آسمانی را در لحظهای شهودی (که همان امپرسیونیسم در فلسفة زیباییشناسانه هگلی است) در مظاهر خَلقیه یا هندسة زمینی مشاهده مینماید که شامل همه جزئیات از زیبایی صورت انسان در عشق مجازی تا کوچکترین کائنات میباشد.
<strong> </strong> <br />Comparing phenomena is a way to know their different layers, as well as a way to discover new and hidden ones. By using analytical-comparative method, the present study investigates and compares mysticism and beauty. At first, the concept of beauty, the process of its creating and the way to understand it is examined. Then, some instances of beauty in Islamic mysticism are introduced. The study focuses more on the intuitive aspect of beauty associated with mysticism. The results show that according to Hegel, art is the recording of transient moments happening for artist in an impressionistic moment. In this way, the artist transforms the transient moment into a persistent and eternal one. Also, in Islamic mysticism, in an intuitive moment (which is the same as an impressionistic moment in Hegel's aesthetics) the mystic observes the beauty of the celestial geometry in the loci of manifestations due to his/her constant attention to the Divine beauty. These manifestations include from the beauty of the human face in carnal love to the smallest particles of the universe.
خلاصه ماشینی:
در اين جستار جنبۀ منطقي زیبایی شناسی، کمرنگ تر و جنبۀ شهودي آن (که بيش تر با عرفان مرتبط است ) پررنگ تر نشان داده شده و در آخر نتايج زير حاصل آمده است : از منظر هگل ، هنر، ثبت گذراترين لحظه هاست ، که در لحظه اي امپرسيونيستي براي هنرمند رخ ميدهد و آن گذراي ناپايدار را که در جزئيات جهان جاري است ، به پايداري هنرمندانه ميرساند؛ در عرفان اسلامي نيز عارف به علت توجه و التفات دائم به جمال حق ، زيبايي هندسۀ آسماني را در لحظه اي شهودي (که همان امپرسيونيسم در فلسفۀ زيباييشناسانه هگلي است ) در مظاهر خَلقيه يا هندسۀ زميني مشاهده مينمايد که شامل همه جزئيات از زيبايي صورت انسان در عشق مجازي تا کوچک ترين کائنات ميباشد.
محمد فنايي اشکوري و علي کريميان صيقلاني (١٣٩١)، در مقالۀ «تأملي در مباني هستيشناختي زیبایی شناسی در مکتب عرفاني ابن عربي» مفاهيم بنيادي هستيشناختي زيباييشناسانه را مورد بررسي قرار داده اند؛ مفاهيمي چون اصالت و وحدت وجود، تفسير آفرينش به تجلي ذات واحد، بازگشت مظاهر وجود به حضرت حق ، تحقق عيني زيبايي، گستردگي زيبايي هستي، اختلاف در مظاهر زيبايي مطلق ، رابطۀ زيبايي با کمال متوقع هر موجود، پذيرش اقسام براي زيبايي.
فلاسفه نيز زيبايي را از آن جهت حائز اهميت ميدانند که خَلق ميشود و تجلي عقل و احساس و اراده است ؛ همچنين زیبایی شناسی از جمله شاخه هاي مهم فلسفه به شمار ميرود.