چکیده:
در این مقاله به معرفی حماسه «سونجاتا یا حماسه ماندینگ» و مقایسه جنبههای حماسی آن با نبرد رستم و اسفندیار در کتاب شاهنامه فردوسی پرداختهشده است. این دو داستان تفاوت و تشابهاتی باهم دارند که در حوزه مشترکات میتوان به ناتوانی از شکست رقیب در نبرد آغازین و پی بردن به راز رویینتنی، خیانت عامل مشترک مرگ دو پهلوان، دلبستگی به قدرت و تخت و تاج ضدقهرمانان، رویینتن بودن آنها، پیشبینی مرگ پهلوان رویینتن، انتخاب فرزندان برای ملاقات با رقیب و کشته شدن بهوسیله تیری از جنس چوب، اشاره کرد. قوم ایرانی و آفریقای غربی، تفاوت فرهنگی و فاصله جغرافیایی با هم دارند. مقایسه داستان رزمی رستم و اسفندیار با سونجاتا و سوماورو، ازلحاظ جنبه حماسی چه شباهت و تفاوت باهم دارند؟ روش تحقیق در این مقاله اسنادی و از نوع توصیفی-تحلیل محتواست.
In this article, we introduce the epic of "Sundiata or the Epic of Manding" and compare its epic aspects with the battle of Rostam and Esfandiar in the book of Ferdowsi's Shahnameh. These two stories have similarities and differences that can be distinguished from the inability of the defeat of the rival in the initial battle and the mystery of the invincibility, the betrayal of the common cause of the death of the two valleys, the attachment to the power and the throne and the crown of the anti-heroes, The prediction of Death's death, the choice of children to meet rivals and the death with a stick of wood. Comparison of the history of Rostam and Esfandiar and the history of the battle of Sundiata with Sumauru, despite the cultural differences and the geographical distance they have, what are the similarities and differences of the epic aspect? The research method in this paper is documentary and of a descriptive-analytical type.
خلاصه ماشینی:
شباهت هاي آنها عبارتاند از: ناتواني از شکست رقيب در نبرد آغازين و پي بردن به راز رويين تني ؛ خيانت عامل مشترک مرگ دو پهلوان؛ دلبستگي به قدرت و تخت و تاج ضدقهرمانان؛ رويين تن بودن قهرمانان و پيش بيني مرگ پهلوان رويين تن ؛ انتخاب فرزندان براي ملاقات با رقيب و کشته شدن به وسيلة تيري از جنس چوب.
شيؤە پيش بيني تولد، مراحل دوران کودکي ، سفرهاي پرمخاطره، مرگ پهلوان حماسة ماندينگ و غيره نيز با داستان رستم مقايسه شدني است .
تشابه ميان رستم و سونجاتا (قهرمانان ) در منابع دربارٔە رستم ، پهلوان ايراني نوشته اند: مانند چند تن از پهلوانان ديگر شاهنامه از امرا و رجال و سرداران ايران در عهد اشکاني بود که در سيستان قدرتي داشت و بر اثر کارهاي بزرگ خود در داستانهاي ملي ايرانيان مشرق راه جست و، درصورت صحت اين فرض، رستم اصلا وجودي تاريخي بود، ولي وقتي در داستانهاي ملي راه يافت ، به وجودي داستاني مبدل گشت و تمام خصايص پهلوانان داستاني در او گرد آمد (صفا، ١٣٨٩: ٥٦٧).
در ادبيات جهان اين خصيصه به چند قهرمان نسبت داده شده است ؛ ازجمله اسفنديار در شاهنامه و سوماورو کانته در حماسة سونجاتا.
داستان رستم و اسفنديار به دو پهلوان ايراني اختصاص دارد؛ درحالي که در حماسة ماندينگ نام کتاب برگرفته از تنها قهرمان ملي سرزمين ماندينگ يعني سونجاتا است .