چکیده:
در این نوشتار ابتدا به توضیح اجمالی مفاهیم «تجربۀ عرفانی»، «ساختگرایی»، «ذاتگرایی» و اختلاف در مسئلۀ «هستۀ مشترک» پرداخته شده است؛ آنگاه نگارندگان با پیشفرض نظریۀ «فطرت» و اصالت دادن به تجارب انفسی نسبت به آفاقی و با بهکارگیری روش توصیفی - مقایسهای، به این نتیجه رسیدهاند که «فطرت مخلوقٌبه» در سالکان و بلکه تمامی انسانها، بهخوبی میتواند نقش هستۀ مشترک را در تجارب عرفانی ایفا کند و بهعنوان نظریۀ رقیب یا جامعی برای ساختگرایی و ذاتگرایی باشد؛ البته با این شرط که قائل به نوعی «زمینهمندی غیرارادی» باشیم؛ چرا که زمینهمندی اعم از این است که با اختیار صاحب تجربه و مکتَسبات فرهنگیش باشد یا تحت تأثیر جبر زمانه یا طور خلقت او؛ مثل فطرت.
This article first presents a brief description of the concepts of “mystical experience”, “constructivism”, and “essentialism”. Next, it addresses the disagreements on the concept of “common core”. Then, adopting the concept of “natural disposition” as its premise, prioritizing the internal experience over external experience, and using a descriptive-comparative method, it concludes that “inborn natural disposition” in wayfarers and in humans in general can be the common core of mystical experiences and function as a comprehensive rival theory against constructivism and essentialism, provided that we believe in a kind of “non-volitional potentiality”. This derives from the fact that potentiality expresses that a being attains its experiences and cultural achievements voluntarily, under the impact of external compulsion, or due to its mode of existence (i.e. natural disposition).
خلاصه ماشینی:
دانشجوي دکتري تصوف و عرفان اسلامي، دانشگاه سمنان ، سمنان ، ايران (تاريخ دريافت : ١٣٩٧/١٢/٢٥؛ تاريخ پذيرش :١٣٩٨/٠٦/٢٧) چکيده در اين نوشتار ابتدا به توضيح اجمالي مفاهيم «تجربۀ عرفاني»، «ساخت گرايي»، «ذات گرايي» و اختلاف در مسئلۀ «هسـتۀ مشترک» پرداخته شده است ؛ آنگاه نگارندگان با پيش فرض نظريۀ «فطرت » و اصالت دادن به تجارب انفسـي نسـبت بـه آفاقي و با به کارگيري روش توصيفي - مقايسه اي، به اين نتيجه رسيده اند کـه «فطـرت مخلـوق بـه » در سـالکان و بلکـه تمامي انسان ها، به خوبي ميتواند نقش هستۀ مشترک را در تجارب عرفاني ايفا کند و به عنوان نظريـۀ رقيـب يـا جـامعي براي ساخت گرايي و ذات گرايي باشد؛ البته با اين شرط که قائـل بـه نـوعي «زمينـه منـدي غيـرارادي» باشـيم ؛ چـرا کـه زمينه مندي اعم از اين است که با اختيار صاحب تجربه و مکتسبات فرهنگيش باشد يا تحت تأثير جبـر زمانـه يـا طـور خلقت او؛ مثل فطرت .
ir مقدمه يکي از مهم ترين پژوهش هاي مرتبط با تجارب عرفاني در روزگار مـا، مباحـث مربـوط بـه «ساخت گرايي» و «ذات گرايي» است که از اساسيترين موضـوعات اختلافـي ميـان ايـن دو جريان ، مسئلۀ «هستۀ مشترک» تجارب عرفاني خواهد بود؛ زيرا ساخت گرايان با توجـه بـه مباني خويش ، منکر هستۀ مشترک در تجـارب عرفـاني سـنت هـا و فرهنـگ هـاي مختلـف هستند؛ اما ذات گرايان با عنايت به محقق بودن مشابهات انکارناپذير ميان اين گونه تجـارب ، وجود هستۀ مشترک را ضروري ميدانند.