چکیده:
تنوع ادیان از چالشبرانگیزترین مسائل دنیای معاصر بوده که واکنشهای گوناگونی از جمله پلورالیسم یا کثرتگرایی دینی را در پی داشته است که فیلسوفان دین معاصر، آن را در قالب نظریۀ منسجمی تبیین کردهاند. جان هیک مدعی است که فارغ از صورتپردازی این نظریه، محتوای آن قرنها پیش توسط اندیشمندانی (از جمله ابنعربی) ابراز شده است. در این مقاله ضمن بررسی ادعای مذکور، بر آنیم که نوع مواجهۀ ابنعربی با مسئلۀ تکثر ادیان را در ارتباط با مبانی و اصول تفکر او مطالعه کنیم. در این زمینه، تفکر ابنعربی را نظام منسجمی مییابیم که چند انگارۀ اصلی در کانون تصورات وی قرار دارند و حل بسیاری از مسائل نیز بر مبنای آنها صورت میگیرد. توجه ابنعربی به مسئلۀ اختلاف عقاید و تنوع ادیان، نه از عوامل خارجی و مسائل اجتماعی، بلکه مستقیماً از انگارههای محوری او نظیر انگارۀ وحدت وجود، اسمای الهی، تجلی و ربوبیت آنها در کل هستی برمیخیزد. بر اساس این مبانی، او به مستقیم بودن تمامی صراطها و محق بودن تمام ادیان و پیروانشان حکم میدهد. عنوان این مقاله، وامگرفته از عبارات خود ابنعربی در آثارش است که قلب خود را «قابل همۀ صورتها» مینامد و به همگان توصیه میکند که «هیولای همۀ باورها» باشند.
The diversity of religions is one of the most challenging issues in the contemporary world that has instigated various reactions such as pluralism which has been specified by contemporary philosophers of religion in the form of a unified theory. John Hick claims that regardless of the formation method of theory, its content has been suggested many centuries ago by thinkers such as Ibn ‘Arabi. In addition to the examination of this claim, the article at hand aimed at studying the way Ibn ‘Arabi has addressed the question of the diversity of religions based on the principles of this thought. This examination led us to conclude that Ibn ‘Arabi’s thought system is a solid one which entails several key ideas as its focal points; Ibn ‘Arabi’s solutions for many issues are based on these key ideas. Ibn ‘Arabi’s attention to the difference between beliefs and the diversity of religions does not derive from external factors and social issues; rather, it originates directly from his pivotal ideas such as the Unity of Being, Divine Names, and the manifestation and sovereignty of God in the whole World of Being. Based on these principles, Ibn ‘Arabi rules that all paths are right and all religions and their followers are also right. The title of this article is adopted from the very statements of Ibn ‘Arabi in his works; he calls his heart as the “receiver of all forms” and advises everyone to be the “matter of all beliefs”.
خلاصه ماشینی:
چه از يک سو، براي ابن عربي، تکثرگرايي به معنـاي امـروزي مسـئله نبـوده است و از سوي ديگر بايد توجه داشت که صوفيه از همان ابتدا نيز تقريبا نسـبت بـه سـاير نحله هاي فکري عالم اسلام ، نظر مساعدتري نسبت به اديان ديگر داشتند١ (چيتيـک ، ١٣٨٣: ١٤) و بايد ميان ديدگاه گشوده به همۀ اديان و برخورد مسالمت آميز با پيروان ساير اديان از يکسو و حق انگاري همۀ اديان ، تساوي ارزشي و نجات بخشي آنها تفاوت قائل شد.
اگر وي قائل به حقانيت اديـان اسـت ، بايـد ديـد وي در کـدام ساختار و سيستم اعتقادي و الهياتي چنين نتيجه اي را مي گيرد؟ و آيا اين نتيجه ، دقيقا همـان معنايي را مي دهد که مراد جان هيک ، ساکن شهر چندمذهبي ٢ بيرمنگـام ، در دنيـاي معاصـر است ؟ آيا رأي مساعد محي الدين دربارة اديان گوناگون ، حاصل بررسي آنها در مرتبۀ هست و واقعيت بود و در نتيجه به صدق و حقانيت آنها مربوط مي شود يـا مـراد وي را، بايـد در وادي اخلاق و بايستگي رسـتگاري و نجـات باورمنـدان اديـان گونـاگون تبيـين کـرد؟ در صورت قائليت به تکثرگرايي در زمينۀ حقانيت اديان نيز، آيا وي همچون پلوراليسـت هـايي مانند جان هيک ، قائل به حقانيت اديان ، بدون تشکيک و هيچ امتيازي بوده يا بـر آن اسـت که دين خاصي از امتياز و رجحان بر ساير اديان برخوردار است ؟ پيش از قرائت ديدگاه ابن عربي مي کوشيم که گـذري کوتـاه بـر نظريـۀ جـان هيـک ، منشـأ پيدايش مسئله براي وي و پردازش آن داشته باشيم ؛ سپس با بررسـي تحليلـي آثـار محـي الـدين ابن عربي با محوريت فصوص الحکم خواهيم کوشيد بـه کشـف تصـورات محـوري و بنيـادين ١.