چکیده:
فخر رازی از متفکرانی است که نقش برجستهای در گفتمان بین دو نحله فکری زمان خود، یعنی مشائیگری و کلام اشعری دارد؛ وی با روشی فلسفی، نظریات کلامی را میپروراند. نظریه حرکت فخر رازی در چارچوب اتمگرایی کلام جای دارد. در این مقاله قصد داریم نشان دهیم که نظریه حرکت اتمگرایانه کلام چگونه با مبانی فیزیک ارسطویی در تراکنش استو چگونه فخر رازی با تکیه بر اصل تطابق پیوستگی ارسطویی با رد مقدماتی در زمان و طول به ناپیوستگی حرکت حکم میدهد.
Fakhr al-Din Razi is a thinker of the 12th century who had a significant role in the dialog between two philosophical doctrines of his age, i.e. Peripateticism and kalam. He followed peripatetic methods to develop kalam theories. Razi’s theory of motion is in the frame of kalam Atomism. In this paper, I will show how the atomistic theory of motion is in interaction with Aristotelian fundamentals in Physics. I will show that Razi asserts discontinuity of motion, by relying on Aristotelian Continuity principles and rejecting to some premises. Then, I discuss the significance of this theory from the history of science’s view.
خلاصه ماشینی:
در کتـاب چهـارم ، او صراحتا بیان کرده است که «آن » نمی توانـد بخشـی از زمـان باشـد، چـرا کـه هیچیـک از بخش های زمان در حال حاضر وجود ندارند، بخشی در گذشته بودند و الان نیستند، بخشی در آینده هستند و همچنان در لحظۀ «آن » ناموجودنـد ,Physics, Book IV ,(٢٠٠٨) Aristotle) .
اما در بحث اینکه «آیا زمان به گذشـته و آینـده تقسـیم مـی کنـد؟»، گفتـه اسـت کـه «آن » بـه صـورت بـالقوه بـر زمـان عارض می گردد و بصورت بالقوه زمان را تقسیم می کند ( Physics, Book ,(٢٠٠٨) Aristotle a٢٢٢١٠ ,١١٢:IV, P).
١١ به طور خاص در این مقاله که رویکرد فخر رازی مدنظر است ، از آنجا که فخر رازی آراء ابن سینا و فارابی را خطاب قرار داده است (الرازی (١٩٨٧)، المطالب العالیـۀ ، الجزء السـادس ، المقالـۀ الأولـی ، ٣٩)، بـه رای ابـن سـینا رجـوع مـی کنـیم کـه صـراحتا بیان کرده است که «آن » در زمان وجود بالقوه دارد.
در صورتیکه «آن » (که از نظـر آنهـا، موجـودی تقسیم ناپذیر بود)، بخشی بالفعل زمان باشد (چنانکه خود ارسطو نیز استدلال کرده اسـت )، آنی که در این زمان موجود اسـت و در زمـان دیگـر نـاموجود، پـس زمـان را نمـی تـوان پیوسته دانست .
با بررسی هر سه نوع برهانی که فخر رازی درباره حرکت آورده اسـت ، زمـان ، طـول و حرکت می بینیم کـه ایـن برهـان هـای در نهایـت بـه دو قضـیه محـوری وجـود بالفعـل و تقسیم ناپذیر «آن » و نقطه ختم می شود و باقی استدلالات در چارچوب استدلالی منـتج بـر اصل ارسطویی انطباق شکل می گیرد.