چکیده:
جان دیویی در کتاب هنر بهمنزلهی تجربه نظریهای بدیع دربارهی زیبایی و هنر ارائه میدهد که ریشههای آن را میتوان در نگاه تکاملی و هگلی وی جست. کتاب ضمن معرفی نگاهی نو به هنر، به نحوی حاشیهای به مقایسهی علم و هنر میپردازد تا خواننده را در رسیدن به آراء نویسنده در فلسفهی هنر راهنمایی کند. مقالهی حاضر به بازنویسی دیدگاهدیویی دربارهی واقعگرایی علمیمیپردازد.در این بازنویسی دعوی بر آن است که میتوان با مقایسههایی که دیویی میان هنر و علم در هنگام نگارش کتابهنر بهمنزلهی تجربه انجام داده است، به درک بهتری از دعوای کنونی فلسفه علم میان واقعگرایان علمی و ساختگرایان اجتماعی رسیددرواقع دیویی تصویری از اندرکنش مداوم انسان و جهان پیرامون ارائه میدهد که نه با خوانشهای متعارف واقعگرایی در فلسفهی علم سازگار است و نه با برداشتهای رایج ساختگرایی اجتماعی میخواند.
John Dewey in the art as experience presents an exquisite theory of aesthetic and art, which its roots can be found in his evolutionary and Hegelian views. The book introduces a new look to art, besides, marginally, compares science and art to guide the reader in reaching the author's views in the philosophy of art. The present paper seeks to rewrite Dewey's view of scientific realism. In this rewriting, the claim is that by making comparisons between art and science as Dewey did during the writing of the book of art as experience, we can reach to a better understanding of the current debate between scientific realists and social constructivists in the philosophy of science. In fact, Dewey illustrates the continuous interaction of human and the environment, which is neither consistent with the usual readings of realism in the philosophy of science nor with the general interpretation of social constructivism.
خلاصه ماشینی:
در این بازنویسـی دعـوی بـر آن اسـت که می توان با مقایسه هایی که دیویی میان هنر و علم در هنگام نگارش کتابهنر بـه منزلـه ی تجربه انجام داده است ، به درک بهتری از دعوای کنونی فلسفه علم میان واقع گرایان علمی و ساخت گرایان اجتماعی رسیددرواقعدیویی تصویری از اندرکنش مداوم انسان و جهـان پیرامون ارائه می دهـد کـه نـه بـا خـوانش هـای متعـارف واقـع گرایـی در فلسـفه ی علـم سازگار است و نه با برداشت های رایج ساخت گرایی اجتماعی می خواند.
(بـه عنـوان نمونـه بنگریـد بـه مجموعـه مقـالات فلسـفه علـم راتلـج ) (The Routledge Companion to Philosophy of Science ) بااین حال نام دیویی در دو بخش از فلسفه ی علم با تواتر زیادی تکرار می شود: طبیعـت گرایـی (Naturalism) و ابزارگرایـی (Instrumentalism).
دعوی دیگر مقاله حاضر آن است که در صورت توجـه گادفری -اسمیت به تصویری از علم کـه در کتـاب هنـر بـه منزلـه ی تجربـه منـدرج اسـت وی می توانست به نحوی مستدل تر از دیدگاه خود در مقابل خوانش های متفاوت هکینگ و کیچر از ساخت گرایی دیویی دفاع کند.
در بخـش بعد با اشاره به بخش هایی از کتاب هنر به منزله ی تجربه نشان خواهیم داد که حتـی دیـدگاه وی در فلسفه ی علم به آموزه هایی از واقع گرایـی علمـی نزدیـک تـر از چیـزی اسـت کـه گادفری -اسمیت بدان توجه داشته است .