چکیده:
حرکت، مبدا اساسی طبیعیات ابنباجه (1098-1138) است که بر تمامی دیدگاههای طبیعی وی خصوصا ترکیب موجودات از ماده و صورت و علل چهارگانه تاثیر گذاشته است. این امر سبب شده تا شناسایی عوامل موثر در حرکت اجسام طبیعی در مکانیک ابنباجهای نقش برجستهای ایفا کند. مهمترین عامل حرکت از نظر او متمرکز بر «صورت» و تغییر آن در هنگام جابجایی است. در مقالهی حاضر مفهوم صورت نزد ابنباجه و تاثیر آن بر حرکت طبیعی اجسام بررسی خواهد شد. استدلالهای ابنباجه در مبحث «صورت» و مفاهیم مرتبط با آن علاوه بر تاثیر از آرای ارسطو، به واسطهی عقلگرا بودن وی همواره از اندیشههای افلاطون و فارابی نیز بهره گرفته است. وی به تاثیر از فارابی، نقش صورتی معقول و مجرد از ماده (عقل فعال) را در عالم مافوق قمر و حرکت اجرام سماوی و به تبع آن در حرکت اجسام زمینی موثر دانسته است. این دیدگاه در استدلال او پیرامون تمایز محرک از متحرک در حرکت خودبه خودی اجسام طبیعی نیز تاثیرگذار بوده است.
Motion is one of the main features of natural philosophy, which together with the formation of Newtonian-Galilean physics, is the most important subject of kinematics and dynamics in the new physics. One of the scientists who played an important role in shaping Galileo's views was Ibn Bajjah (Avempace) (1098-1138). He was a natural philosopher of the 12th century AD. Ibn Bajjah' s mechanics is built upon two general Aristotelian axioms that emphasize natural motion and Algebraic (Qasri) motion. In this article, the bases of movement by Ibn Bajjah are studied based on the motive factors in the movement of the natural body, ie, "form" and "weight". This review is based on the important theory of "matter and form" and the essential principle of "nature does not work in vain " and was done for the first time
خلاصه ماشینی:
» (ابن باجه ، الـنفس ، ص٧٧) همـانطور که ذکر شد، ابن باجه صورت و ماده را به معنای چیزی در نظر می گیرد که اگر نباشند، جسم طبیعی موجود نخواهد شد: «فالصوره و الماده سـببان لکـل جسـم طبیعـی » (شـرح سـماع طبیعی ، المقاله الثانی ، ٧ب ) ارسطو تلاش کرد تا تصور ذهنی «صـورت افلاطونی (مثـل )» را که تصور صورت در مقابل هیولاست تغییر دهد زیرا او معتقد بود کـه هیـولی همیشـه بـه صورت میل دارد و از ارتباط صورت با هیولاست که حرکت ممکن می شود.
p ,١٩٩٤ ,BAJJA) ابن باجه در رساله «عن النفس النزوعیه » نیز بـا اشـاره بـه مـاده اولیـه تاکید می کند: «در جاهایی بسیار روشن شده است که هیولا (ماده نخستین ) صورت ندارد و شیئی که بالفعل موجود باشد نیست .
به همـین دلیـل اسـت کـه وقتـی طبیعـت را علـت حرکـت و سـکون در اشـیا معرفی می کنیم ، مسائل و پرسش های جدیدی پیرامون تعریف آن مطـرح مـی شـود: «درون طبیعت چه چیزی وجود دارد که موجب حرکت در اجسام طبیعی می شود؟»، یا «چـه نـوع عامـل محرکـی در طبیعـت وجـود دارد کـه آن را بـه اصـل و اسـاس حرکـت و سـکون تبدیل کرده است ؟» در بررسی آثار ابن باجه ، خصوصا "شرح سماع طبیعی "، این نتیجه به دست آمده که وی برای نسبت دادن حرکت به اجسام طبیعی ، دو عامل محرک را در نظر داشته است .