چکیده:
چنانکه میدانیم شخصیت یکی از اجزای مهم قرارداد در همه سیستمهای حقوقی است. این مقاله تأثیر شخصیت را در دو سیستم حقوقی ایران و انگلیس موردِبررسی قرار میدهد. در برخی قراردادها شخصیت نقش مهمی را ایفاء میکند از قبیل نکاح و عطایا؛ اما در قراردادهای دیگر این تأثیر اینگونه نیست. در ماده 201 ق.م ایران مقرر شده که «اشتباه در شخص طرف معامله به صحت معامله خلل وارد نمیآورد مگر درمواردیکه شخصیت طرف علت عمده انعقاد عقد بوده باشد.» همچنین برطبق حقوق کامنلا علت، مهم است. بهعبارتدیگر وقتی اشتباه در شخصیت طرفین رخ دهد بهعنوان اشتباه در جوهر و اساسِ قرارداد است که میتواند همة اینگونه قراردادها (قراردادهایی را که شخصیت علت عمدة انعقاد عقد است) را مخدوش نماید. زیرا در این قراردادها شخصیت از اجزای اساسی است که پایة انعقاد عقد را تشکیل میدهد و فقدان آن (نبودن شخصیت مقصود) موجب بطلان قرارداد میشود. این گفته دقیقاً مصداق گفتة فقهاست که ازاینمورد تعبیر به وصف جوهری و ذاتی میکنند.
As we know personality is one of the important components of the contract in all systems of law. In this article the effect of personality has been considered comparatively in both Iran and Common Law System. Of course we consider it from subjective point of view not objective. In some kinds of contracts the personality plays an important role such as marriage and endowment but in some others it is not at the same level. The provisions of article 201 of Iran Civil Code states a mistake made as to the identity of one party will not affect the interests of the other party. In the transaction, except when the identity of this second party forms the principal reason of the transaction. Accordingly in common law the cause is so important. In the other words, it means that if the mistake happens in the personality of parties as well as the subject of the contract, then it could spoil the whole contract, because each of these components is a fundamental one that the contract is based on them and their absence can make it null.
خلاصه ماشینی:
مقدمه گاهي اوقات شخصيت يا وجود وصف برجسته و خاصي در يکي از طرفين باعث مي شود که معامله اي منعقد شود و اين وصف خاص محرک اصلي طرف ديگر در انعقاد عقد باشد و به خاطر همان هاست که تراضي انجام مي گيرد.
٤- لزوم يا عدم لزوم معلوم بودن طرف عقد قبل از هر چيز بايد به اين پرسش پاسخ داد که آيا براي تشکيل عقد اساسا شخصيت طرف مقابل بايد معلوم باشد؟ به ديگرسخن لازم است که هريک از دو طرف اصيل نزد طرف ديگر معلوم باشد يا خير؟ دراين مورد فقها درمورد بند نخست ماده ٢٠١ ق.
پشتوانه يک چنين قاعده اي در حقوق اين دو کشور تبعيت از معيار عيني است که به موجب آن اولا، همين که الفاظ و عبارات يا رفتار شخص به گونه اي باشد که طرف ديگر را به انعقاد قرارداد وادارد، وي ملزم به قرارداد خواهد بود هرچند که مرتکب اشتباه شده باشد؛ دوم اينکه ، ١٨.
م بيان مي دارد: «ابتدابه ساکن اشتباه در شخص طرف معامله موجب بطلان نخواهد بود مگر شخصيت او علت اصلي انعقاد عقد بوده باشد.
پس شخصيت نه تنها در عقود غيرمعوض بلکه مي تواند در عقود ديگر نيز به نوعي منشأ اثر و علت اصلي ايجاد عقود واقع شود؛ اما از اين رهگذر براي نشان دادن اهميت عنصر شخصيت در انعقاد عقود، کلام را موجز نموده و به بررسي عقودي چند و سپس تطبيق آن در حقوق انگليس و فقه محدود مي پردازيم : ٩-١- هبه هبه در لغت به معناي تفضل و تبرع به ديگري است هرچند که درمورد مال نباشد و فقط کافي است که مورد هبه سودمند باشد، اعم از اينکه مال باشد يا خير.