چکیده:
ترکیه یکی از اصلیترین بازیگران منطقهای تأثیرگذار در بحران سوریه است؛ این کشور از زمان شروع بحران سوریه با تغییر بنیادین در سیاستهای خود در قبال سوریه و با حمایت همهجانبه از گروههای ترس افکن (تروریست) و بازگذاشتن مرزهای خود به روی تکفیریها سعی در سرنگونی نظام دمشق را داشت تا شاید امپراطوری نوعثمانی خود را احیاء کند؛ امّا سیر تحولات سوریه و ترس مقامات ترک از سرایت ناامنیهای این کشور به درون مرزهای خود و همچنین شکلگیری مدل حکومتی شبیه به عراق در سوریه، آنکارا را به چرخش در سیاستهای خود در قبال تحولات سوریه واداشته است و در جهت اهداف و منافع منطقهای خود سیاست همراهی و نزدیکی با ایران و روسیه را در پیش گرفته است. سؤال اصلی پژوهش این است که دلایل چرخش در سیاست خارجی ترکیه در قبال بحران سوریه از جنگ به دیپلماسی و همراهی با رویکرد حل دیپلماتیک بحران در چیست؟ فرضیۀ مقاله این است که ناکامی در میدان جنگ، بروز شکاف در اردوگاه ترکیه با متحدین منطقهای و فرامنطقهای خود همراه با تفوق نیروهای مخالف به رهبری ایران و روسیه در میدان عمل، مهمترین دلایل چرخش در سیاست خارجی ترکیه بوده است؛ برای تحلیل دادهها از روش تحلیلِ کیفی استفاده شده است.
Turkey is one of the main actors that is influential in the Syrian crisis. From the very time when the Syrian crisis started, Turkey made every effort to topple the Damascus regime by creating a fundamental change in its policies towards Syria, providing total support for the terrorist groups, and leaving its doors opened to the Takfiris in order to restore the Neo-Ottomanist Empire. However, the developments in Syria, a concern on the part of the Turkish officials that insecurities in Syria may spill over Turkey's borders, as well as the potential formation of a government model similar to Iraq's in Syria all caused Ankara to turn away from its policies towards the Syrian developments and adopt, instead, the policy of proximity to, and approaching Iran and Russia only to meet its regional objectives and interests. The main question in this research is: What are the reasons of rotation in Turkey's foreign policy towards the Syrian crisis (i.e. war to diplomacy) and favouring a diplomatic settlement of the crisis? The hypothesis in this article is that failures in the battlefield, the division in Turkey's camp between its regional and transregional allies accompanied by the upper hand that the opposition gained in action, have been among the main reasons for Turkey's rotation in its foregn policy. Also, the method of quality analysis has been used to collect data.
خلاصه ماشینی:
تـرکيه در ماه هاي آغازين بحران سوريه به دنبال جايگزيني رژيم اسد با رژيمي سازگار با منافع ملي اين کشور ـ همچون عراق براي ايران ـ بود تا از اين طريق ، نفوذ خود را در منطقه گسترش دهد؛ اين نوع ذهنيت ترکيه در چارچوب تفکر نوعثمانيگرايي ترکيه مبني بر افزايش قدرت منطقه اي و تبديل شدن به بازيگر مرکزي ميگنجد (قرباني و احمدي، ١٣٩٣: ٣٨) البته شايان توجه است که پس از ناکامي ترکيه در سقوط دولت اسد، اين کشور اکنون نگاه متفاوتي نسبت به بحران مزبور در مقايسه با سال هاي اوليه بحران دارد؛ از سويي ديگر، محور مقاومت معادله هاي ميداني را در تحولات سوريه تغيير داده و سياست ها و برنامه هاي ترکيه و 76 متحدان منطقه اي آن را با چالش جدي مواجه کرده است ؛ لذا از رويکرد تهاجمي ترکيه نسبت به بحران سوريه بسيار کاسته شده و دولت ترکيه را بيش از پيش ترغيب کرده است در همکاريهاي منطقه اي براي حل بحران مزبور ـ و نه راهکارهاي غربي براي حل اين بحران ـ شرکت کند؛ حضور اين کشور در مذاکرات دوره اي در آستانۀ قزاقستان و همکاري با ايران و روسيه در جهت رسيدن به يک راه حل اساسي براي پايان بحران سوريه را بايد در اين خصوص دانست .