چکیده:
نظام اقتصادی هر دولت نقشی تعیین کننده در پیشرفت یا ضعف آن دارد . متاسفانه !
اطلاعات ما از جزئیات ساختار نظام اقتصادی در دوره صفویه چندان دقیق نیست . این ضعف در
بخش میزان پرداخت دستمزدها شاید بیشتر هم باشد؛ زیرا اسناد کمتری نسبت به اسناد خرید و
فروش و یا وقف باقی مانده و در متون نیز اشارات مختصری در این زمینه شده است . علاوه بر آن،
همین معدود اسناد برجای مانده نیز تاکنون کمتر مورد توجه محققان قرار گرفته است.
با توجه به اهمیت و جایگاهی که قشر علما در دورة صفوی داشته اند، شناخت و مشخص کردن
میزان درآمد و منابع مالی آنها می تواند از اهمیت زیادی برخوردار باشد و حتی می تواند به برخی
پرسش های ابهام آمیز در این زمینه پاسخ دهد. پرسش های مطرح آن است که منبع اصلی درآمد علما
چه بوده است؟ عوامل موثر بر میزان درآمد و مستمری علم ا چه بوده است؟ شرایط سیاسی و
اجتماعی چگونه بر درآمد علما تاثیر گذاشته است؟ تامین کنندگان اصلی منابع مالی علما چه کسانی
بوده اند؟
در هیچ کتاب خاص یا منبع مستقلی به این موضوع پرداخته نشده و اسناد مالی موجود از دوره
صفوی نیز هنوز به طور کامل مورد بررسی و تحلیل قرار نگرفته اند. همچنین تذکره هایی که به شرح
احوال علما پرداخته اند، نیازی به ارائة گزارشی در این زمینه ندید هاند و یا اطلاعات کافی نداشت هاند.
یکی از منابع این دوره که در کنار شرح حال علما، گاه اشاراتی به ممرّ درآمد و یا میزان درآمد
آنها داشته، کتاب ریاض العلما و حیاض الفضلا2 اثر عبدالله افندی اصفهانی است که با توجه به دقت
نظر نویسنده و اعتباری که این کتاب دارد، می تواند تا اندازه ای برخی از پرسشهای موجود در این
موضوع را پاسخ دهد. در این پژوهش سعی شده است با تجزیه و تحلیل دادههای کتاب
ریاضالعلماء نشان دهیم که حتی در یک کتاب رجالی که هدفش گزارشات مالی نبوده است،
می توان اطلاعات ارزشمندی از انواع درآمدها، میزان درآمد و نحوة پرداخت آن به دست آورد که
این خود بخشی از تاریخ اقتصادی این دوره است. با امید به آنکه شروعی برای تحقیقات بیشتر در
زمینة تاریخ اقتصادی دوره صفویه باشد که هنوز راه طولانی در پیش دارد.
خلاصه ماشینی:
در پژوهش حاضر، در پی آنیم تا با بررسی و تجزیه و تحلیل کتاب ریاض العلماء و حیـاض الفضلاء روشن سازیم نویسنده که کتاب خود را در مورد علما نوشته ، به چه میـزان بـه مسـائل مالی آنان توجه داشته و چرا و چگونه و در چه شرایطی به ذکر مطالبی از این دسـت پرداختـه است ؟ همچنین می خواهیم بدانیم آیا چنین مواردی جزو دغدغه های فکری نویسنده بـوده اسـت که بخواهد بدان اشاره کند و یا آن را امری سطحی و کم اهمیت و یا حتی غیرقابل ذکـر پنداشـته است ؟ آیا وی در گزارش های خود، برای مسائل مالی ارزشگذاری کرده اسـت و احیانـاً تقـوای افراد را با میزان دارایی آنها سنجیده است یا خیر؟ و به طور کلی چگونه می توان از گزارش هـای وی دربارة وضعیت اقتصادی این قشر تأثیرگذار در جامعه آگاهی پیدا کرد؟ ١ نمونه های بسیاری از این مورد را می توان در وقف نامه های این دوره دید.
گفتنی است که گاه به دلایل مختلف برخی شروط واقفان نادیده گرفته می شد؛ از جمله افندی در مورد ملا عبدالله شوشتری می نویسد: «شوشتری در پیشگاه پادشـاهان صـفویه احترام فوق العاده ای داشته و پس از درگذشت والد ارجمندش منصب تـدریس مدرسـه ای کـه شاه عباس کبیر٤ به خاطر تدریس ملا عبدالله والد او بنیـان کـرده و بـه مدرسـه مـلا عبـدالله شهرت یافته بود عهده دار شد و بدین منصب برقرار بود تا این که خلیفه سلطان بـرای دومـین بار به منصب وزارت رسید و به مجردی که بر اریکه وزارت جایگزین شد، آمیرزا قاضی را از منصب شیخ الاسلامی اصفهان عزل کرد و به دنبال او ملا حسنعلی را نیز از تدریس مدرسه ١ برای کسب اطلاعات بیشتر، به وقف نامه های این دوره رجوع شود.