چکیده:
پس از ورود اعراب مسلمان به خراسان و سکونت قبایل مختلف عرب در این سرزمین، آنان برای اولین بار با سرزمین های آن سوی جیحون و یا به قول خودشان ماوراءالنهر آشنا گردیدند. حاکمان عرب خراسان از این زمان به بعد، هر از گاهی به شهرهای بخارا و سمرقند لشکر میکشیدند و پس از گرفتن غنایمی چند، خیلی سریع به خراسان باز میگشتند. اما این سیاست در زمان عبدالملک خلیفه اموی و عامل او در عراق یعنی حجاج بن یوسف تغییر یافت. آنان در صدد حضور مستمر و دائم در آن سوی جیحون برآمدند. بنا براین حجاج برای تحقق این هدف، قتیبه بن مسلم باهلی را نامزد حکومت خراسان نمود. قتیبه بن مسلم در مدت ده سال حکومت خود، بین سالهای 86 تا 96 ه ق با لشکرکشی های پردامنه و مداوم خود، سرزمین ماوراءالنهر را به قلمرو مسلمین الحاق نمود. او در این سال ها توانست ابتدا شهرهای بیکند، بخارا، خوارزم و سپس سمرقند را با نیروی خستگی ناپذیر خویش فتح نماید و به منتهیالیه این سرزمین یعنی ساحل سیحون و نواحی چاچ و فرغانه پای بگذارد. قتیبه بن مسلم علاوه بر فتح این شهرها با تشویق مردم بومی منطقه به پذیرش دین اسلام حتی با تعیین جوایز مالی و پرداخت درهم در قبال برگزاری نماز، جای دادن اعراب در منازل بومیان و استفاده از مردم بومی به عنوان یک نیروی جنگی در سپاه خود، هم به استقرار دایمی اعراب در شهرهای ماوراءالنهر مانند بخارا و سمرقند و هم به نزدیکی و تعامل مناسب دو قوم عرب و ایرانی توجه نمود. با فتوحات گسترده قتیبه بن مسلم و تدبیر و سیاستهای او، برای اولین بار اعراب توانستند حکومتی با ثبات در این شهرها داشته باشند. در این مقاله به بررسی چگونگی پذیرش اسلام توسط مردم بخارا و سمرقند در دوره اموی و تعاملات مردم با حاکمان اموی پرداخته می شود.
After Arabian muslem enter in khorasan and different tribs Arabian habitancy in this area`they accustomed with ither side of "Jeihoon" or"Mavarao nahr".arabian governer of khorasan after this` sometimes attaked to"Bokhara" and "Samarghand" and after catched some booty`they came back to khorasan.but this diplomacy changed in Abdolmalek" time (Omavi governer) and his stooge in iraq (Hajaj ebne yoosof). they wanted to possession other side of"jeihoon".thus Hajaj for realization this aim`sent Ghotaibeh ben Moslem" az a governer to khorasan.Ghotaibe during his ten years government between 86-96 hejri by continuous attaks` addendum "Mavarai Nahr" to muslem scope. In this year he could win and catch "Bikand"`"Bikhara"`"Khorasan"and"Samarghand" and then arrived at en of this reagion namely "seihoon" beach and "Chach"and "Farghane" lands.Ghotaibe moreover win these citis` abet native people to accept Islam religion even pay mony for saying prayers `stead Arabians in natives house and used native people in his corps`attend to usual pitch Arabians in "Bokhara"and "Samarghand"and attend to proximity Arabian and Iranian nations. By conquests of Ghotaibeh ben Moslem and his plans and diplomacy for initial Arabians could have a stable government.In this article settle to consider how people of "Bokhara" and "Samarghand" accept Islam in Omavi time and contact between people and Omavi governers.
خلاصه ماشینی:
قتيبه بن مسلم علاوه بر فتح اين شهرها با تشويق مردم بومي منطقه به پذيرش دين اسلام حتي با تعيين جوايز مالي و پرداخت درهم در قبال برگزاري نماز، جاي دادن اعراب در منازل بوميان و استفاده از مردم بومي به عنوان يک نيروي جنگي در سپاه خود، هم به استقرار دايمي اعراب در شهرهاي ماوراءالنهر مانند بخارا و سمرقند و هم به نزديکي و تعامل مناسب دو قوم عرب و ايراني توجه نمود.
فتوحات نخستين سرداران اموي در بخارا و سمرقند آغاز فتوحات امويان در ماوراءالنهر از دوران روي کار آمدن عبيدالله بن زياد اتفاق افتاد، چرا که تا اين زمان حملات اعراب به اين سرزمين شکل تاخت و تازهاي پراکنده اي را داشت که سود و منفعتي براي مسلمانان در پي نداشت .
علت اصلي اين حملات ، همکاري سمرقنديان با ملکه بخارا بود، چرا که با حمله سلم بن زياد به بخارا، ملکه آن شهر از طرخان کمک خواست و او هم به همراه سپاه سمرقند در اين نبرد شرکت کرد ولي پيروزي با مسلمانان بود و آن ها بار ديگر حاضر به صلح شدند.
از بررسي فتوحات امويان از آغاز تا روي کار آمدن قتيبه بن مسلم چنين بر مي - آيد که در طي اين مدت سرداران اموي هر از چند گاهي براي مقاصد غارتگرانه خود و کسب مال و غنيمت به شهرهاي بخارا و سمرقند لشکر ميکشيدند و پس از غارت و تاراج اين نواحي به مرو باز ميگشتند.
يعقوبي، ج ٢، ١٣٦٦ : ٢٤٢ - ابن اثير، عز الدين علي،١٣٧٣، تاريخ کامل ، ترجمه ي سيد حسين روحاني ، ج ٦، تهران اساطير، چ اول .