چکیده:
توسعه و رشد اقتصادی از جایگاه مهمی در ادبیات اقتصاد سیاسی جهان برخوردار است و به لحاظ اهمیتی که این بحث در سیاست و اقتصاد کشورهای مختلف و خصوصاً جهان در حال توسعه دارد، به دغدغه اصلی بسیاری از کشورها چه توسعه یافته و چه در حال توسعه در سطوح مختلف سیاستگذاری تبدیل شده است. ژاپن کشوری است که روند توسعه سریع آن خصوصا پس از پایان جنگ جهانی دوم، آن را تبدیل به الگویی موفق از توسعه در سراسر جهان کرد. این روند از اوایل دهه 1990 میلادی متوقف شد و در این دوره اقتصاد ژاپن با رکودی نسبی مواجه شده است. در همین دهه رقبای منطقه ای ژاپن از قبیل چین و کره جنوبی رشد سریعی را تجربه کرده و موازنه قدرت در شرق آسیا را به نفع خود تغییر دادند. این تحولات، رکود اقتصادی ژاپن را به چالشی ملی برای این کشور تبدیل کرد. در این نوشتار قصد داریم ضمن تاکید بر فرهنگ توسعه گرای جامعه ژاپن به عنوان عامل اصلی توسعه در این کشور، با روش توصیفی تحلیلی به علل رکود و ضعف این کشور در چند دهه اخیر بپردازیم. استدلال این مقاله آن است که تحولات روی داده در سطح سیاستگذاری و روی کار آمدن شینزو آبه و ارائه برنامه اقتصادی وی تحت عنوان آبهنومیکس، با نادیده گرفتن فرهنگ توسعه گرای این کشور و تاکید بر روی سیاستگذاریهای اقتصادی با آثار کوتاه مدت، با وجود آثار مثبت کوتاه مدت بر اقتصاد این کشور، موفق نخواهد بود.
Economic growth and development has an important place in the global political economy. Due to the importance that the discussion of the politics and economy of various countries, especially the developing world, the main concern of many countries, both developed and developing different levels of policy-making has become. Japan is a country that agile development process, particularly after the end of World War II, it has become a successful model of development around the world. This trend was halted in the early 1990s and in the course of the Japanese economy is facing recession. In the same decade, Japan's regional rivals such as China and South Korea has experienced rapid growth and have changed the balance of power in East Asia to win. These developments, economic recession became Japan's national struggle for the country. In this article we are going to emphasize on development-oriented culture of Japan as a major factor in the country's development, the Analytical method to examine the causes of the recession and the weakness of the country in recent decades. The argument of this paper is that the data changes in the policy and the rise of Shinzo Abe and his economic program as Abenomics, by ignoring culture-oriented development of Japan and the emphasis on short-term economic policies, despite the short-term positive effects on the economy, will not be successful.
خلاصه ماشینی:
لـذا بـه نظـر نگارندگان اين پژوهش در کنار توجه به کمک هاي اقتصادي آمريکا پس از جنـگ جهـاني دوم ، مـي توان فرهنگ توسعه گراي جامعه ژاپن و برخي از خصايص مهم آن را عامـل اصـلي توسـعه در ايـن کشور دانست .
هدف آبه از طرح اين سياست ها دميدن روحي تازه به اقتصاد ژاپن است که به زعم بسياري از اقتصاددانان بيش از دو دهه است ، گرفتار رکود شده و اين در حالي است که رقيـب ديرينـه ژاپـن در منطقه ، يعني چين با سرعت هر چه تمام تر و با رشدي چشمگير اقتصاد خود را توسـعه داده و از سـال ٢٠١٠ جاي ژاپن را به عنوان دومين اقتصاد بزرگ جهان گرفتـه و بـه احتمـال زيـاد و بـا توجـه بـه پيش بيني هاي صندوق بين المللي پول تا چند سال آينده توليد ناخالص داخلي چين حتي از آمريکا نيـز بيشتر خواهد شد.
کاهش ارزش ين در کنار اثرات مثبتي که روي افزايش صادرات ژاپن داشت باعث افزايش هزينه هاي واردات کالاهايي از قبيل غذا، نفت و ديگر منابع خام نيز شده و اين افزايش در هزينـه هـاي وارداتـي منجر به کسري تراز تجـاري ژاپـن شـده اسـت (WSJ, Japan Real Time,٢٠١٤).
◊ 80 بنابراين به نظر مي رسد آبه نوميکس که کمترين توجهي به احياي فرهنگ توسـعه گـراي ژاپنـي بـه عنوان عامل اصلي توسعه اين کشور ندارد، و تنها با هدف قرار دادن سياست هاي اقتصادي و مالي به دنبال تغييرات موضعي در اقتصاد است ، موفقيت چنداني نخواهد داشت .