چکیده:
هابز و لاک به عنوان دو اندیشمند انگلیسی قرن هفدهم میلادی، تأثیرات عمیقی بر جریان اندیشه سیاسی گذاشتند تا آنجا که میتوان آنها را از جمله مؤسسین فلسفه سیاسی لیبرالیسم ـ که اکنون یکی از فراگیرترین مکاتب سیاسی است- و بنیانگذارن نظام دولت- ملت فعلی جهان دانست که تحقیق در اندیشهی آن دو را ضروری میسازد. هابز و لاک هم از نظر فلسفی و هم از نظر اندیشه سیاسی شباهت بسیاری به یکدیگر دارند: هردو تجربهگرا و هر دو از اصحاب قرارداد اجتماعیاند. با این حال، اگرچه ایندو در یک برههی تاریخی میزیستهاند و اگرچه به یک شیوه به تحلیل نظام سیاسی بر مبنای نظریه قرارداد اجتماعی پرداختهاند؛ اما نظام سیاسی پیشنهادی آنها که برآمده از یک قرارداد اجتماعی بود؛ تفاوت زیادی دارد. دولت هابزی، حکومتی اقتدارگراست اما نظام سیاسی لاک، حکومتی مردمی با سویههای دموکراتیک است. سؤال مقالهی حاضر این است که دلیل چنین اختلافی در تحلیل دولت توسط هابز و لاک چیست؟ پاسخ به این پرسش در قالب رهیافت پارادایمی به اندیشه سیاسی و با روش تحلیل محتوا و تکیه بر آثار اصلی هابز و لاک انجام میشود.
Hobbes and Locke as the seventeenth century English philosopher put profound impact on the political thought, As far as they can, including the founders of the political philosophy of liberalism -that is now one of the most pervasive political doctrines- And the founders of the of nation-states current world system knew that the researching on the thought them make necessary. Hobbes and Locke, both in the philosophical and political thought are very similar to each other: both the empiricist and are of the companions social contract. However, though the two lived in a historical period and although it is a way to analyze a political system based on social contract theory, But the political system which was born out of a social contract, is very different. State of the Hobbes, is authoritarian government, but Locke's state is democratic political system, with popular aspects. The question of this paper is the reasons for differences in such analyze from State of the Hobbes and Locke? Asked in a paradigm framework of political thought and with content analysis method based on original works of Hobbes and Locke Is performed.
خلاصه ماشینی:
از ديد پژوهش پيش رو، تفاوت هاي مهم هابز و لاک در تبيين ماهيت دولت و مباني تأسيس آن ، ريشه در انسان شناسي اين دو دارد.
هابز براي تحليل و شناخت انسان ، که آن را از راه تحليل و شناخت خودش انجام مي دهد، چه چيزي را مورد توجه قرار مي دهد؟ او به عنوان يک فيلسوف تجربه گرا، از حس شروع مي کند و بدين ترتيب پيوندي پيچيده و عميق ميان معرفت شناسي و انسان شناسي در دستگاه فلسفي خود برقرار مي سازد؛ به گونه اي که تفکيک و تمايز روشن ميان اين دو عرصه را در انديشه خود بسيار سخت مي سازد.
اکنون پرسش اين است که با اين تعاريف از عقل و درستي و نادرستي ، انسان ها در هنگام اختلاف چه بايد بکنند؟ باتوجه به اين مباني ، از آنجا که «هيچ چيز به صورت بسيط و مطلق ، خير و يا شر نيست و هيچ قاعده ي عامي براي خير و شر وجود ندارد که از طبع خود اشياء استخراج شده باشد؛ بلکه اين گونه قواعد از خود آدمي (وقتي دولتي در کار نباشد) و يا (وقتي دولت موجود باشد) از شخصي که نماينده آن است و يا شخص قاضي و داور ناشي مي شود» (هابز، ١٣٩٣: ١٢٧).
٢- ماهيت دولت و مباني تأسيس آن در فلسفه سياسي هابز محصور کردن سعادت و لذت در لذات اين جهاني و حسي و در دسترس ، دلالت هاي ديگري نيز - علاوه بر نزاع و کشمکش - دارد که پايه اي ديگر براي انديشه سياسي هابز فراهم مي کند.