خلاصه ماشینی:
"محمد زهری دیگر هوای کف زدن از دست رفته است زیرا ترازوی دو بازوی پیوند از بیم اتهام پرهیز ارتباط دارد محمد زهری بانگ بلند فتح بانگ بلند فتح، جان عبوس و خستهی تهران را، -در یک نفس- غرق غریو کرد.
* برخاست بانگ؛ بانگ بلند فتح؛ فتح الفتوح خرم خونین شهر تهران-خردادماه 1361 آخرین شعر محمد زهری هفت نوبت به نام فلسطین ستاره کور داود1 برآمد...
این تخته پارهها4» دستان خستهی شما مسلسلها را به جان بستند راه بلادتان از همین سوست بر سنگ نشان نام شهیدان حک است همیشه برخاستن را نشستهاید همیشه زیستن را، مردهاید برخیزید برخیزید که زندگانید هفت نوبت را به نام شما -که مردید و نمردید- میزنند محمد رضا طاهریان در سوگ محمد زهری کدامین شورهزار آن چشمه را نوشید که در هر قطرهاش رویای باغی بود (1)."