چکیده:
اعمال و رفتار بهلحاظ اخلاقی در یک سطح نیستند و فهم اولویت آنها در مواردی چون تعارضهای اخلاقی اهمیت ویژهای دارد؛ برای دستیابی به این اولویت، بیانات دینی با ذکر «خاستگاهها»، «کلیدها»، «قلّهها» و «راس» در ترسیم ارزشهای برتر به ما کمک کردهاند؛ ، اما بررسی مصادیق هریک از آنها ما را با این پرسش مواجه میکند که چگونه بین این تعابیر به ظاهر ناسازگار در هریک از موارد ذکر شده، انسجام برقرار کنیم؟ برای پاسخ به این پرسش، از روش توصیفی۔تحلیلی بهره گرفتهایم و پس از بیان مصادیق هریک از این گونهها در روایات، بین این مصادیق به ظاهر ناهمگون با استفاده از توضیحات خود این روایات، روایات دیگر و تحلیل عقلی، ارتباط برقرار کردهایم؛ در کلیدها، نمونههای ذکر شده هر یک از جهتی برای تعقل و حرکت اهمیت دارند، مصادیق ذکر شده برای خاستگاهها نیز هر یک از منظری ریشه دیگر گزارههای اخلاقی بهحساب میآیند، همچنین در «قلّهها» و «راس» نیز برای نفی ناسازگاری ظاهری، میتوان از حیثیتها و جهتهای مختلف استفاده کرد و در مجموع بررسی دادههای هر یک از بیانات ذکر شده، نشاندهنده آن است که میتوان با تبیین جهت و مراد روایات از اولویت، بین این مصادیق به ظاهر ناهمگون انسجام برقرار کرد.
Actions are not ethically equal, and it is particularly important to understand priorities among them in cases such as moral dilemmas. To find such priorities, it is helpful to consult religious statements in which “origins, ” “keys, ” “peaks, ” and “heads” of superior values are introduced. When we examine their instances, however, we face the question of how to reconcile these apparently inconsistent statements. To answer the question, we have deployed the descriptive-analytic method, and after the introduction of their instances in hadiths, we have reconciled these seemingly inconsistent instances by drawing upon explications within these or other hadiths, as well as rational analyses. As to “keys, ” each instance is in some respect significant for reasoning and action; instances of “origins” count as roots of other moral propositions from different perspectives; and as to “peaks” and “heads, ” the inconsistency can be interpreted away by considering different aspects. In general, it turns out that a reconciliation can be made among these apparently inconsistent instances by elaborating different aspects considered by them.
خلاصه ماشینی:
اين تعدد و تنوع گسترده در شمارش صفات و رفتارهـاي برتـر چگونه قابل توضيح است ؟ هرچند در کتب شرح حديث در برخي از روايات ، وجه اسـتفاده از مـواردي چـون «اصـل »، «مفتاح » و «رأس » بيان شده ، اما جمع بندي بين چند مورد به ظاهر ناسازگار با يـک ديگر صـورت نگرفته است ، براي حل اين مشکل برخي چاره را در اين ديده اند که تفضيل و برتـري دادن برخـي اعمال را تنها تأکيدي بر حسن يا قبح به حساب آورند (عالم زاده نوري ، ۱۳۹۶، ص ۳۷۵و۳۸۲) و البتـه ، از آنجا که اين تحليل با ظاهر اين بيانات سازگار نيست ، نيازمند واکاوي و تحليل دقيـق تري اسـت ؛ به بيان ديگر، به راحتي نمي توان از ظاهر روايات دست کشـيد، آن هـم روايـات و سـخني کـه از فردي حکيم صادر شده است .
در رفع تنافي ظاهري اين روايات ، به اختصار بايد گفت که در سـه روايـت اول ، تعـابير مختلـف نقش رهبري معصوم يا رهبري اسلامي در شکل گيري اسلام و دين در جامعه را گوشزد ميکننـد و تنافي ظاهري با يک ديگر ندارند و در روايت پاياني ، تعبير محبت اهـل بيـت (ع ) نيـز بـه نکتـه اي 1 اشاره ميکند که زمينه و اساس لازم براي رهبري معصوم است .