چکیده:
رابطه مطلوب «خود» و «دیگری» به معنای مواجهه بیناسوژگی، رویکردی انتقادی به مدرنیته است و به دفاع از انسان در مقابل سیطره عقل ابزاری مدرن میپردازد. این موضوع از سوی متفکران فلسفه وجودی ارائه شده و «مارتین بوبر»، صورتبندی نسبتا روشنی از آن ارائه میکند. بررسی این موضوع در تفکرات نواندیشان دینی که نگاه انتقادی به مدرنیسم دارند، اهمیت دارد. «مهدی بازرگان» به عنوان یکی از نواندیشان دینی متقدم، در جهت مسئله اصلیاش که پیوند دین و مدرنیته است، بر اساس انسانشناسی دینیاش، سوژه ایرانی را با رویکردی معنوی برمیافرازد و به این ترتیب ارتباط مبنایی میان انسان دینی با مفاهیم مدرن برقرار میکند. این ارتباط در نوع مواجهه «خود» و «دیگری» در تفکر او نمود روشنی دارد. بازرگان، «انسان الهی- اجتماعی» را در کانون تفکر خود قرار میدهد و از این جهت مقوّمات مواجهه مطلوب «خود» و «دیگری» و همزمان پیوند مناسبتر انسان دینی با دنیای مدرن را فراهم میکند.
خلاصه ماشینی:
«مهدی بازرگان » به عنوان یکی از نواندیشان دینی متقدم ، در جهت مسئله اصلی اش کـه پیوند دین و مدرنیته است ، بر اساس انسان شناسی دینی اش ، سـوژه ایرانـی را بـا رویکردی معنوی برمی افرازد و به این ترتیب ارتباط مبنایی میان انسان دینـی بـا مفاهیم مدرن برقرار می کند.
علی محمدزاده هم در پایان نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «حکومـت مطلـوب در اندیشه سیاسی مهنـدس مهـدی بازرگـان » (١٣٨٤)، دیـدگاه بازرگـان دربـاره حکومـت مطلوب را به دو دوره تقسیم می کند و معتقد است که بازرگان در دوران مبارزات انقلابی و شکل گیری جمهوری اسلامی ، به پیش فرض تفکیـک ناپـذیری دیـن و سیاسـت و نیـز سازگاری دین و دموکراسی معتقد بود و طی این دوره ، حکومـت مطلـوب را دموکراسـی مبتنی بر دین می دانست ؛ اما پس از انقلاب اسلامی معتقد به حکومت مبتنی بـر قـانون اساسی شد، هر چند این موضوع در اندیشه های او در دهه ٣٠ نیز ریشه دارد.
با این همه نمی توان از تقابل علم گرایی -کـه خواهـان جامعـه ای مـنظّم و همـراه بـا تقسیم کار تخصصی است - با آزادی و اختیار چشـم پوشـید و اندیشـه بازرگـان در ایـن دوره ، امکان های محدودی را برای غلبه نظم بر آزادی فراهم می کنـد و مـی توانـد سـبب نگرش نسبتاً مکانیستی به انسان و جامعه شود و آزادی و اختیار «خود» را با مانع مواجـه کند.