چکیده:
چیستی «زبان» و و ویژگیهای آن، از جمله مسائلی است که از دیرباز ذهن و اندیشة عالمان و متفکران را به خود مشغول داشته است. در این میان، فارابی نخستین متفکر اسلامی است که در آثار خویش بهتفصیل به فلسفة زبان و زبانشناسی پرداخته است. اما نوشتار حاضر، ناظر به فلسفة زبان و زبانشناسیِ فارابی نیست که در این باره قبلاً تحقیقاتی به انجام رسیده است؛ بلکه مسئلة اصلی آن، نقش و کاربرد زبان در معرفت یا شناخت است؛ یعنی اینکه مقولة زبان به طور کلی چه محصول معرفتی یا شناختی برای انسان به همراه دارد. از دید امروزین، در پاسخ به این مسئله، بهویژه باید به دو دانش توجه کنیم: زبانشناسی شناختی و معناشناسی شناختی، که البته فارابی به این دو دسترسی نداشته است. با این حال، مدعای نوشتار حاضر این است که او کارکرد معرفتی یا شناختیِ قابلتوجهی برای زبان درنظر گرفته و ابعاد و ویژگیهای مهمی از آن را مشخص کرده است و اگرچه یافتههای او در این عرصه در قیاس با دستاوردهای معاصرین، ممکن است ناچیز به نظر آید، اما نقش کاملاً تأسیسی او در این عرصه غیرقابل انکار است. روش تحقیق در نوشتار حاضر، از جهت نحوة گردآوری دادهها، کتابخانهای و از جهت نحوة تحلیل دادهها، عقلی است.
خلاصه ماشینی:
اما نوشتار حاضر، به فلسفۀ زبان و زبانشناسیِ فارابی -که پژوهشهای مختلفی دربارۀ آن انجام شده است- نمیپردازد، بلکه مسئلۀ اصلی آن، نقش و کاربرد زبان در معرفت یا شناخت است؛ اینکه مقولۀ زبان بهطور کلی چه محصول معرفتی یا شناختی برای انسان به همراه دارد.
با این حال، نوشتار حاضر دربارۀ به فلسفۀ زبان و زبانشناسیِ فارابی نیست (چنانکه در اینباره پیشتر تحقیقاتی به انجام رسیدهاند)؛ بلکه مسئلۀ اصلی آن نقش و کاربرد زبان در معرفت یا شناخت است؛ یعنی اینکه مقولۀ زبان بهطور کلی چه محصول معرفتی یا شناختی برای انسان به همراه دارد.
تا آنجا که نگارنده جستوجو کرده، دربارۀ دیدگاههای فارابی در حوزۀ زبانشناسی و فلسفۀ زبان، پژوهشهایی در قالب كتاب و بهویژه مقالۀ علمی به انجام رسیده که در در بخش منابع و مآخذ به مهمترین آنها اشاره شده است، لیکن در باب کارکرد معرفتی یا شناختیِ زبان از دیدگاه فارابی تا کنون پژوهش مستقل و جدی صورت نگرفته است و امید است نوشتار حاضر بتواند راهگشای پژوهشهای دیگر در این حوزه باشد.
(او همچنین در این رساله، بحث مفصلی را دربارۀ واژگان تخصصی منطق و دلالتهای معنایی آنها مطرح کرده است) (همان: 309-308) فارابی همچنین در كتاب الحروف نیز بهگونهای كاملاً نوآورانه و بهتفصیل به زبانشناسی و فلسفۀ زبان پرداخته و بهویژه به زبان منطقی و فلسفی توجه كرده و كوشیده است معانی مختلف بسیاری از واژگان منطقی و فلسفی از قبیل جوهر، عرض، مقولات عشر، تعاریف (حد و رسم)، برهان، وجود و موجود، ذات، شیء، حق (صدق)، و غیره را بهشایستگی توصیف و تبیین كند و گاه منشأ پیدایش و اشتقاق آنها از زبانهای یونانی، عربی و حتی پارسی را روشن سازد.