چکیده:
دستیابی به برآوردهای معتبر درباره کششهای قیمتی تقاضای انرژی، میتواند به درک بهتر از اثرات اقتصادی، زیست محیطی و توزیعی تغییر قیمت انرژی منجر شده و سیاستگذاران را قادر میسازد تا اقدام به اتخاذ تصمیمات کارآمد در حوزه مدیریت انرژی کنند. هدف از این پژوهش، بررسی اثربخشی سیاستهای قیمتی اصلاح الگوی مصرف انرژی در استانهای کشور از طریق برآورد و تحلیل کششهای قیمتی تقاضای انرژی به تفکیک حاملهای انرژی منتخب (پرمصرف) و شاخص کل قیمت انرژی طی دوره 1394-1379 است. بدین منظور، از تخمینزنهای پویای پانلی استفاده شده و کششهای تابع تقاضای انرژی تصریحی توسط تخمینزن پویای پانلی دومرحلهای آرلانو و باور (1995)/ بلاندل و باند (1998) برآورد شدند. طبق نتایج، متوسط کششهای قیمتی (شاخص کل قیمت انرژی) کوتاهمدت و بلندمدت تقاضای انرژی در استان کشور، بهترتیب، برابر 038/0- و 567/0- برآورد شد. از نظر حاملهای انرژی نیز بالاترین کشش قیمتی تقاضای انرژی، بهترتیب، مربوط به قیمت حامل برق و سپس قیمت حامل بنزین است. اثر متغیر اقلیم (نیاز به گرمایش و سرمایش) در انرژیبری استانها، قابل توجه بوده و کشش متوسط تقاضای انرژی نسبت به اقلیم در کوتاهمدت 15/0 و در بلندمدت 30/2 برآورد شد. بالا بودن کشش تقاضای اقلیمی انرژی و پایین بودن کشش قیمتی تقاضای انرژی (هم نسبت به شاخص قیمت کلی انرژی و هم، به تفکیک قیمت حاملهای انرژی)، ضرورت اجرای سیاستهای غیرقیمتی در سطح استانهای کشور را ایجاب میکند.
Valid estimates of price elasticity of energy demand lead to a better understanding of the economic, environmental and distributive impacts of energy price changes, and enable policymakers to make efficient energy management decisions. This study aims to investigate the effectiveness of pricing policies for the modification of energy consumption patterns among Iran’s provinces. In this regard, price elasticities of energy demand are estimated for selected energy carriers and total energy price index during 2000-2015. For this purpose, a dynamic panel model is used and the price elasticities of energy demand are estimated by Arellano-Bover (1995) and Blundell-Bond (1998) approaches. When total energy price index is applied in the model, the results show that the short-run and long-term price elasticities of energy demand are -0.038 and -0.567 on average, respectively. However, regarding energy carriers, the highest price elasticities of the aggregate energy demand belong to electricity and gasoline, respectively. The effect of climate change (as a proxy for heating and cooling needs) on energy demand is significant, and the average climate elasticity of energy demand is 0.15 in the short run and 2.30 in the long run. Since price elasticity of energy demand is less than one, and its climate elasticity is greater than one in the long run, non-tariff policies are proposed for energy conservation in the country.
خلاصه ماشینی:
بررسی اثربخشی سیاستهای قیمتی اصلاح الگوی مصرف انرژی در بین استانهای کشور: رهیافت دادههای پانلی پویا داود حمیدی رزی 1 ، رضا رنجپور 2 و محمدعلي متفکر آزاد 3 چکيده دستیابی به برآوردهای معتبر درباره کششهای قیمتی تقاضای انرژی، میتواند به درک بهتر از اثرات اقتصادی، زیست محیطی و توزیعی تغییر قیمت انرژی منجر شده و سیاستگذاران را قادر میسازد تا اقدام به اتخاذ تصمیمات کارآمد در حوزه مدیریت انرژی کنند.
هدف از این پژوهش، بررسی اثربخشی سیاستهای قیمتی اصلاح الگوی مصرف انرژی در استانهای کشور از طریق برآورد و تحلیل کششهای قیمتی تقاضای انرژی به تفکیک حاملهای انرژی منتخب (پرمصرف) و شاخص کل قیمت انرژی طی دوره 1394-1379 است.
مطالعات داخلی بسیاری، به ارزیابی اثرات اجرای سیاست قیمتی هدفمندسازی یارانه حاملهای انرژی در ایران پرداختهاند که بر طبق آنها، سیاست افزایش یکباره (انفجاری) قیمتی، اثربخشی چندانی در راستای کاهش تقاضای انرژی، تحریک صرفهجویی انرژی، رشد اقتصادی و افزایش اشتغال نداشته است (خدابخشی و کرمی، 1395؛ مرکز پژوهشهای مجلس، 1391).
افزایش قیمت انرژی از طریق دو اثر جانشینی و درآمدی، تقاضای آن را تحت تأثیر قرار میدهد و میزان این تأثیر با استفاده از مفهوم کشش قیمتی، قابل بررسی Arellano-Bover/Blundell-Bond Linear Dynamic Panel-Data Estimator است.
پیشینه پژوهشی خدابخشی و کرمی (1395) در تحقیق خود با عنوان «مقایسه تأثیر سیاست هدفمندی یارانههای فرآوردههای نفتی و گاز طبیعی بر روی رشد بخشهای صنعت، کشاورزی و خدمات و تأثیر یارانههای پرداختی به حاملهای انرژی (فرآوردههای نفتی و گاز طبیعی) بر روی رشد تولید ناخالص داخلی (GDP)»، بخشهای اقتصادی (کشاورزی، صنعت و خدمات) ایران (1391-1386) را مورد بررسی قرار دادند؛ که برای این منظور، آخرین سری جدول داده- ستانده منتشر شده به وسیلۀ مرکز آمار ایران (مدل قیمتی داده- ستانده) به کار گرفته شده است.