چکیده:
فطرت یکی از مباحث مهم انسانشناختی است که اندیشمندان از دیرباز بر آن تأکید داشتهاند. البته همه آنها بهیکسان درباره فطرت انسان نمیاندیشیدند. برخی از آنها دیدگاههایی را مطرح کردهاند که فطرت انسان در آنها ابعاد محدودتری دارد. تحت تأثیر این دیدگاهها امروزه ابعاد فطرت انسان به حوزه ادراکات بدیهی، وجدانیات، قوای نفسانی و حتی غرایز کاهش یافته است. کاهش فطرت به ادراکات بدیهی، فطرت اولیه انسان را در برابر فطرت ثانویه انکار میکند. تفسیر فطرت به وجدانیات، ابعاد فطرت را از قسم پیشین نیز بیشتر تقلیل میدهد. بر این اساس، حتی ادراکات بدیهی جزء ابعاد فطرت نیست. دو تفسیر اخیر از فطرت نیز آن را به حوزه قوای نفسانی یا غرایز انسان محدود میکند. گونه اول منکر هر نوع ادراک بالفعل فطری حتی بعد از تولد انسان است و از این منظر همه ادراکات انسان، اکتسابی محسوب میشود. گونه دوم نیز تحت تأثیر نظریه تکامل، فطرت را به قوای غریزی از نوع حیاتی یا شهوانی محدود میکند. اما بر اساس بینش دینی هیچ یک از این دیدگاهها تصویر درستی از فطرت ترسیم نکردهاند؛ زیرا از این منظر فطرت انسان ابعاد مختلفی دارد و فطرت اولیه، ادراکات بدیهی و قوای فطری (در ابعاد مختلفش)، همگی از ابعاد فطرت انسان به شمار میآید.
Human innate disposition has been among fundamental issues in anthropology which has attracted thinkers in the long run of the history. Some of these thinkers have held positions in which human innate disposition suffers more limited boundaries. Affected by these positions, nowadays the boundaries of human innate disposition are reduced into the arena of axiomatic perceptions, intuitive cognition, soul faculties and instincts. Reducing human innate disposition into axiomatic perceptions rejects human original innate disposition in contrast with human secondary innate disposition. Besides, reducing innate disposition into intuitive cognition reduces boundaries of disposition even more than its previous type. Accordingly, even axiomatic perceptions are beyond the boundaries of innate disposition. These two recent interpretations of human innate disposition, yet, reduce the disposition into human instincts and faculties of soul. The first interpretation rejects every kinds of innate actual perception even after the birth and therefore, it is believed that all human perceptions are acquired. The second interpretation, however, touched by the theory of evolution, reduces innate disposition into instincts, either carnal or vital. According to religious thought none of these stances have given an accurate representation of innate disposition. In religious view Man possess different dimensions of innate disposition. In this sense, original disposition, axiomatic disposition and innate faculties are different dimension of human innate disposition (Fitra).
خلاصه ماشینی:
جان لاک، ژان ژاک روسو، اسپنسر و فرويد از جمله نظريه پردازان در حوزه تقليل گرايي به شمار مي آيند (دکارت ، ١٣٨١: ٧٩؛ لاک، ١٣٨٠: ٤؛ روسو، ١٣٥٥: ١٩٨-٢٠١ و ٢٠٧-٢٢٠؛ فرويد، ١٣٨٢: ١-٣٣؛ کاپلستون ، بيتا: ج ٥: ٨٨؛ نقيب زاده جلالي، ١٣٧٤: ١١٩؛ فروغي، ١٣٤٤: ٧٩؛ استيونسون ، ١٣٦٨: ١١٢-١١٣؛ کاردان ، ١٣٨١: ١١٩-١٢٣ و ١٤٣-١٨٣).
تاکنون مقاله اي با عنوان محل بحث ، مستقلا نگارش نيافته است ، مگر آنچه در لابه لاي برخي مقالات مربوط به فطرت بدان اشاره شده است که عبارت اند از: «درآمدي بر نظريه فطرت »، «سکولاريسم ، تلاش در جهت نفي فطرت انسان » و «نظريه فطرت ؛ سير تاريخي در غرب از يونان تا دوره معاصر» (احمدي سعدي، ١٣٨٤: ١٧٣-١٩٣؛ رودگر، ١٣٨٠: ٣٢-٣٤؛ اميد، ١٣٨٧: ١٩٣-٢٤٢).
اما هر دو نظريه ، به طور مشترک در حوزه نظريه هاي تقليل گرا جاي ميگيرند؛ زيرا معتقدند ادراکات بديهي، مسبوق به تولد انسان نيستند، بلکه همگام با رشد تدريجي قوه عقل ظهور مييابند؛ در حالي که بر اساس انديشه اسلامي، انسان در کنار فطرت ثانويه که محصول دخالت قواي نفس ، مانند قوه عقل است (نهج البلاغه ، ١٤١٤: خطبه ١، ٩ و ١٨٦؛ کليني، ١٣٦٥، ج ٢: ٨-٧؛ بکري، ١٤١١: ٦-٥؛ شعيري، بيتا: ٩؛ استرآبادي، ١٤٠٩: ١٢١؛ بحراني، ١٣٦٤، ج ٤: ٩٥؛ همو، ١٤١٣، ج ٣: ١٠٤؛ مجلسي، ١٤٠٤، ج ١٥: ١٠-٩؛ هاشمي خويي، ١٤٠٠، ج ٧: ١٠٣-١٠٤) از نوعي فطرت اوليه برخوردار است که بر قواي نفس تقدم دارد.