چکیده:
عقل و شرع مباحثی نو در حیطهی علوم انسانی نیست و کتب اندیشمندان مشحون از تحلیلهای عمیق در این باب است. آنچه در بحث مذکور حائز اهمیت است، سخن از ارتباط این دو است. کاشانی برخلاف مسلک اخباری خود به استفادهی گونهای از عقل در فهم احکام شرع معتقد است، به این شکل که از عقل استدلالی بهعنوان یک ابزار برای رسیدن به حکم شرعی از منابع تعریفشده آن به کار گرفته میشود. این سخن بر خلاف نظر معتقدین به دلیل عقلی، و مباین با نظر کسانی است که عقل را منبع استنباط حکم شرعی می دانند؛ نوع نگرش او نسبت به عقل و ماهیت ابزارگونهاش برای رسیدن به حکم شرعی از منابع تعریف شده، شیوهی تفقه وی را به مجتهدان نزدیک میسازد و روش تفقه اخباری او را از دیگر اخباریان متمایز میکند. میرداماد عقل را نیروی مدرک واقعیت خارجی و تشخیصدهندۀ حقیقت از خطا میداند. وی طرفدار نظریهی تحسین و تقبیح عقلانی افعال است و معتقد به تلازم بین حکم عقل و شرع بوده و عقل را یکی از منابع معرفت و شناخت انسان میداند. او معتقد است که هر دو مقوله از یک حقیقت عینی و خارجی خبر میدهند. از این رو، اِخبار عقل و شرع هماهنگ با یکدیگر است و این سخن با ذات حقیقت سازگار است، زیرا حقیقت به حسب ذات خود، با تعدد و دوگانگی سازگار نیست. به اعتقاد وی حقیقت ازآن جهت که حقیقت شناخته میشود یگانه است، لذا آنچه شرع به دست میدهد با آنچه عقل به آن میرسد یکسان و متلازم است.
خلاصه ماشینی:
کاشانی برخلاف مسلک اخباری خود به استفاده ی گونه ای از عقل در فهم احکام شرع معتقد است ، به این شکل که از عقل استدلالی به عنوان یک ابزار برای رسیدن به حکم شرعی از منابع تعریف شده آن به کار گرفته میشود.
البته باید دقت داشت که در خود اصولیون شیعه هم در رابطه با حجیت عقل (حجیت عقل ، به معنای صحت تمسک به مدرکات عقل و عمل بر طبق آنها به عنوان حکم شرعی است ) اختلاف نظر است که مجموعه ی اقوال را درمورد صحت استناد به حکم شرعی مستفاد از عقل را در زیر می آوریم : گروهی، ادراکهای عقل را به طور مطلق ـ قطعی و غیرقطعی ـ برای استنباط احکام شرعی، دارای اعتبار و حجیت میدانند (مانند اصحاب رأی از فقهای اهل سنت که قیاس و استحسان و مصالح مرسله را قبول دارند).
به همین دلیل برای دریافت و فهم این مطلب باید به سخنان علما در رابطه با مسئله ی حسن و قبح توجه بشود که از بررسی مطالب ایشان در این رابطه ، نظریه و مفروض ایشان در مورد رابطه ی عقل و شرع منکشف میشود زیرا این بحث در میان علما تا قبل از فاضل تونی با همان عنوان حسن وقبح عقلی در میان علمای فقه واصول و کلام ...
اگر بخواهیم جایگاه میرداماد را در آن تقسیم بندی مبین سازیم ، باید میرداماد را قائل به نظریه دوم دانست زیرا کسی که قائل به حسن و قبح عقلی است ، تلازم بین حکم عقل و شرع را قبول دارد.
از حیث دسته بندی باید میرداماد را قائل به نظریه ی دوم دانست ، زیرا کسی که قائل به حسن و قبح عقلی است ، تلازم بین حکم عقل و شرع را قبول دارد.