چکیده:
اثیرالدین ابهری در دورۀ دوم پژوهشهای منطقی خود که شامل چندین رساله و کتاب است تنها منطقدان سینوی است که یکی از دو مهمترین نوآوری ابنسینا یعنی قیاس اقترانی شرطی را عقیم و نامعتبر اعلام کرده است. بیان ابهری و دلایل او برای عقیم بودن قیاس اقترانی شرطی در این رسالهها و کتابها متعدد است و ریشه در اقسام گوناگون شرطی متصل لزومی و شرایط صدق و تطورات و تحولات آنها در این رسالهها و کتابها دارد. مهمترین دلیل ابهری در انکار قیاس اقترانی شرطی توجه به فرضهای گوناگون است که در روند اثبات این قیاسها باید به کار گرفته شود. در این مقاله، با بررسی اختلافها و تحولات یاد شده به تجزیه و تحلیل دلیل اصلی ابهری میپردازیم. گزارش دیدگاههای منطقدانان پسین دربارۀ مدعا و دلایل ابهری و نیز داوری نهایی میان همۀ آنها موضوعی است که پژوهش دیگری را میطلبد.
In his second period of logical research, which includes several books and treatises, Athir al-Din al-Abhari is the only Avicennan logician who vindicated as invalid one of the two most important Avicennan novelties: iqtirani conditional syllogism. His exposition and reasons for this invalidity in these books and treatises are various and rooted in numerous kinds of conditionals and their truth-conditions and their developments in the books and treatises. His most important reason to deny conditional syllogism is notice to the manifold assumptions used to prove the syllogisms. In this paper, we deal with the main reason, studying the mentioned differences and developments. Citing successor logicians’ points of views on Abhari’s claim and assessment of all of them is out of the purposes of this paper and in need to other researches.
خلاصه ماشینی:
منتهي الأفکار ابهري در تحرير نخست کتاب منتهي الأفکار در قياس اقتراني شرطي همان سخنان ابن سينا را بيان ميکند (ابهري ١٣٩٥: ١٥١-١٥٢) اما در تحرير دوم با اين نوع قياس مخالف کرده ، دليل خود را در سه فرض متفاوت بسط ميدهد: الفصل الرابع فـي القرائن الکائنۀ من المتصلتين کقولنا «کلما کان آ ب فج د» و «کلما کان ج د فه ز»، [١] فإن کان المراد منها أن التالي صادق علي تقدير صدق المقدم علي کل تقدير من التقادير، لم يتحقق صدقها علي ما عرفت ، فلا ينتظم بينهما قياس مستقيم صادق المقدمات ، و لايمکن استعمال مثل هذه المتصلات فـي الخلف أيضا، لأن الخلف لابد أن يکون إحدي مقدمتيه صادقۀ.
(114 ابهري اما در تحرير دوم اين کتاب سه تفسير جديد براي شرطي لزومي ارائه ميکند و تنها سومي را ميپذيرد که با هر دو تفسير ارائه شده در تحرير نخست متفاوت است و آن اينکه فقط «همۀ زمان ها» در نظر گرفته شود: و الموجبۀ الکليۀ و هي قولنا «کلما کانت الشمس طالعۀ فالنهار موجود»، [١] فإن کان المراد منها أن التالي صادق علي تقدير صدق المقدم «علي کل تقدير من التقادير»، لايحصل الجزم بصدقها، بل يمنع صدقها، و مستند المنع أن المقدم «يصدق » عندنا علي تقدير «صدق المقدم و کذب التالي» مع أن التالي لا يصدق علي ذلک التقدير.