چکیده:
«نظریّۀ حکم» موضوعی است که در چارچوب طیف گستردهای از حوزههای فلسفی قرار میگیرد. معرفتشناسی، منطق، معناشناسی و روانشناسی شناختی حوزههای فلسفی مهمّی هستند که با مباحث مربوط به «نظریّۀ حکم» ارتباط وثیقی دارند. یکی از مسائل مهم در کانتشناسی معاصر انگلیسیزبان، بحث از سرشت نظریّۀ حکم کانت است. تا دهۀ 1970، تصوّر خاصّی از نظریّۀ حکم کانت در میان مفسّران انگلیسیزبان رایج بود. امّا از دهۀ 1970، برخی از کانتشناسان به این نتیجه رسیدند که نظریّۀ حکم کانت را باید به نحو دیگری تفسیر و صورتبندی کرد. این تغییر نظرگاه به ظهور طیف گستردهای از مباحث تفسیری ـ فلسفی در میان کانتشناسان دامن زده است. یکی از این مناقشات تفسیری بحث از نظریّۀ حکم کانت است. بنا به تفسیر برخی از کانتشناسان معاصر، در آثار کانت ردّ پای دو نظریّۀ حکم متعارض را میتوان یافت که برخی مفسّران از آنها به «نظریّۀ حمل صریح» و «نظریّۀ حمل ضمنی» تعبیر میکنند. در این مقاله، با نظر به تفاسیر برخی کانتشناسان، این دو نظریّۀ حمل را در مقابل هم قرار میدهیم و تفاوتهای این دو نظریّه را روشن میکنیم. نتیجهگیری ما این است که نظریّۀ حکم ضمنی یا پنهان کانت با آثار او و با آرای فلسفیاش بیشتر سازگار است. اگر این نتیجهگیری درست باشد، باید برداشتمان از نظریّۀ حکم کانت را تغییر دهیم و نظریّۀ حکم مختار و اندیشیدۀ کانت را نه در صورتبندیهای صریح وی در نقد عقل محض و تمهیدات، بلکه در نحوۀ استدلالهای او بجوییم. گذشته از این، یکی از لوازم مهمّ «نظریّۀ حمل ضمنی» این است که اگر این نظریّه را نظریّۀ حکم مختار کانت بدانیم، باید مبحث شاکلهسازی و ساختار منطقی ـ معناشناختی احکام ترکیبی پیشینی را به شکل متفاوتی تفسیر کنیم.
Theory of judgment is a significant problem in contemporary philosophy. Epistemology, logic, semantics and cognitive psychology are important philosophical areas which deal with different faces of the theory of judgment. One of the greatest problems in contemporary Kant Studies concerns Kant’s theory of judgment. Until 1970, an accepted reading of Kant’s theory of judgment was widespread among Kant’s English-speaking interpreters. Since 1970, some scholars began to understand and interpret Kant’s theory of judgment in a different way. This shift has led to huge and wide interpretive-philosophical discussions among Kant’s scholars. According to some scholars, traces of two different theories of judgment are found in Kant’s works: explicit theory of judgment and implicit theory of judgment. In this paper, considering interpretive viewpoints of some of Kant scholars, we contrast these two theories of predication and explicate their differences. Our conclusion is that Kant’s implicit or hidden theory of judgment is more consistent with Kant’s works and philosophical views. Moreover, one of the main implications of implicit theory of judgment is that we must interpret Chapter of Schematism and logico-semantic structure of a priori synthetic judgments in a different way.
خلاصه ماشینی:
گذشته از اين ، يکي از لوازم مهم «نظريۀ حمل ضمني» اين است که اگر اين نظريه را نظريۀ حکم مختار کانت بدانيم ، بايد مبحث شاکله سازي و ساختار منطقي ـ معناشناختي احکام ترکيبي پيشيني را به شکل متفاوتي تفسير کنيم .
ما در اين مقاله با پرسش انتقادي اول سر و کار نداريم و فقط خاطرنشان ميکنيم که دو انتقاد مشهور به صورت بندي صريح کانت از تمايز تحليلي ـ ترکيبي اين بوده است که اولا اين تمايز مرز دقيقي بين احکام تحليلي و ترکيبي ترسيم نميکند (براي مثال ، بر اساس تمايز کانت ، گزارة «چمن سبز است » تحليلي است يا ترکيبي؟) و دوما اين شيوة بيان تمايز فقط بر احکام حملي تک موضعي اطلاق پذير است و احکام شرطي يا حتي احکام حملي دوموضعي و چندموضعي (قضاياي بيانگر نسب ) را در بر نميگيرد، زيرا دو دسته احکام اخير اساسا ساختار موضوع ـ محمولي ندارند و مسئلۀ اندراج در مورد آن مطرح شدني نيست (اشکال دوم را با نظر به تحولات منطق جديد و بسط منطق جمله ها و منطق محمول هاي چندموضعي اشکالي اساسي دانسته اند).
و اين از نظر گرم نشانگر آن است که شيوه و روش ديگري براي ترسيم تمايز تحليلي ـ ترکيبي وجود دارد که استدلال هاي کانت مستلزم آن هستند، اما صورت بندي صريح و انديشيدة وي آن شيوه را مبهم و کمرنگ کرده است (٤٧ :ibid).