خلاصه ماشینی:
"نزدیک شدن بازیگر و گرفتن شیئی سیاه(مثل کفش)از یکی از بازیگران(تماشاگر)است که خود به خود به نوعی حس عاطفی اشاره میکند که منجر به شعف میشود شعفی که باز در رجوع به قبل اشتراک ؟؟؟در لذت اولیه آن مکاشفه مییابیم و در پی آن پاک کردن بخش کوچک از دایره سفید جلوی فرد که منجر به آخرین لحظه دلهره میگردد و با کلمه آزادشون کنید،آزادشون کنید،خاتمه مییابد.
مخلص کلام اینکه آنچه این نمایش را از بسیاری جهات در اجرا زیبا میکند سعی در برقراری ارتباط به شکلی متفات از آنچه تاکنون مرسوم بوده است که البته متأسفانه به دلیالی این امر تماما محقق نمیشود و در برخی موارد ما شاهد فاصله عمیقی بین بازیگر و روایت و تماشاگر هستیم که با رودررویی بیشتر احتمال برطرف شدن آن نیز وجود دارد."