چکیده:
پیش از ظهور زرتشت، ایرانیان به دو گروه از خدایان (اهوراها و دیوها) اعتقاد داشتند. انتشار آموزه های زرتشت، عامل تقدس زدایی از دیوها در ایران است. اوسنه های عامیانه، گنجینه ای بسیار مهم در شناسایی ویژگی های فرهنگی و چگونگی تکوین بسیاری از باورها و نگرشها در جوامعاند. هدف پژوهش حاضر، پاسخ به این پرسش است که آیا اوسنه های عامیانۀ گردآوریشده از خراسان ایران و کشورهای همزبان افغانستان و تاجیکستان می تواند نشاندهندۀ سیر تحول نگرش جامعۀ ایرانی نسبت به دیوها باشد؟ در برخی از اوسنه های عامیانه، دیوها دارای سجایای اخلاقی هستند؛ مثلاً شخصیتی قدرشناس دارند، به قهرمان داستان کمک می کنند، خوب و خوشاخلاق هستند و کارهای تخصصی انجام می دهند. در برخی از داستانهای عامیانه، آدمیزاد به دیوها ظلم می کند و حتی آنان را بدون دلیل به قتل می رساند، در حالی که دیوها به کشتن آدمی رضایت نمی دهند. در بسیاری از داستان ها، تحت تأثیر اصلاحات دینی، نقش منفی به دیو نسبت داده شده، اما داستان هایی که در آنها دیوها ایفا کنندۀ نقش مثبت هستند، نشان از پیروزی خاطرۀ پرستش دیوها بر آموزه های زرتشت دارد.
Before the advent of Zoroastrians, the Iranians believed in two groups of gods (Ahuras and demons). The publication of Zoroastrian’s doctrines is the cause of the sanctification of demons in Iran. Folk legends are an important treasure for identifying cultural characteristics and finding how many beliefs and attitudes develop in societies. The purpose of the present study is to answer the question whether the collected folk legends from Khorasan of Iran and its partner countries Afghanistan and Tajikistan can show the evolution of Iranian society's attitude towards demons? In some folk legends, demons have a moral character; for example, they have a grateful personality, help the protagonist, they are good and kind, and they do specialized work. In some folk tales, human being oppresses the demons and even kills them for no reason, while the demons refuse to kill anyone. In many stories, by the influence of religion, negative role has been attributed to the demons, but the stories in which the demons play a positive role show the triumph of the worship of demons over the teachings of Zoroastrians.
خلاصه ماشینی:
هدف پژوهش حاضر، پاسخ به این پرسش است که آیا اوسنههای عامیانۀ گردآوریشده از خراسان ایران و کشورهای همزبان افغانستان و تاجیکستان میتواند نشاندهندۀ سیر تحول نگرش جامعۀ ایرانی نسبت به دیوها باشد؟ در برخی از اوسنههای عامیانه، دیوها دارای سجایای اخلاقی هستند؛ مثلاً شخصیتی قدرشناس دارند، به قهرمان داستان کمک میکنند، خوب و خوشاخلاق هستند و کارهای تخصصی انجام میدهند.
«ابراهیم» (قهرمان داستان) با این دیو، رفاقت پیدا میکند و به دیو قول میدهد که به او کمک خواهد کرد تا بتواند همسر و فرزندش را از چنگال «دیو ظالم» برهاند.
قهرمان افسانۀ «قضا و قدر»، دیوی را در اقدامی غیرمنتظرانه میکشد و عجیبتر این که علت آن، استفاده از مغز سر دیو برای درمان درد آدمیزاد روایت شده؛ توجیهی که بسیار غیر اخلاقی است (از سبزوار، میهندوست، 1378-الف: 58-61).
به ورود عدوانی قهرمان داستان به محل زندگی دیوها در افسانههای دیگر نیز اشاره شده است («دختر چل گریون» از تربت حیدریه، خزاعی، 1380: 89-116).
شایان ذکر است که در برخی از داستانها قهرمان داستان با یک یا چند دیو کشتی میگیرد و پیروز میشود («خنجر پادشاه» از اسفراین، خزاعی، 1382: 165-189؛ «گنج بیزحمت» از مشهد، میهندوست، 1378-الف: 74-80؛ «سیپور نام» از تربت حیدریه، خزاعی، 1380: 9-19).
این نگرش در برخی از داستانها چنین نمود پیدا میکند که قهرمان داستان به خود حق میدهد که دیو بیگناهی (پیرو آیین دیوپرستی) را به قتل برساند تا از مغز سرش به عنوان دارو استفاده کند.