چکیده:
برای شناخت موقعیت و جایگاه متن و ارتباط با دنیای درون اثر، عنوان انتخابشده، یکی از ابزارهای مهم برای ارزیابی اولیه و نقد و تحلیل متن است؛ ازاینرو دلالت «عنوان به متن» و «متن به عنوان» بیشتر یک دلالت دوسویه است؛ البته گاه این دلالت دوسویه بهسبب وجود عوامل فرامتنی در عنوانها خدشهدار میشود؛ ازاینرو شناخت اصول و الگوهای حاکم بر این دلالتها یکی از اهداف این پژوهش است. این مقاله الگوهای بهکاررفته در نامگذاری کتابهای نظم و نثر عرفانی را از جنبههای مختلف بررسی و تحلیل میکند؛ البته با تأکید بر این نکته که در انتخاب یک عنوان، عواملی ازقبیل موضوع، شرایط زمانیِ تولید متن و جنبههای زیباییشناسی دخیل است. در این مقاله با انتخاب حدود صد اثر نظم و نثر عرفانی به شناخت الگوهای حاکم بر نامگذاری آثار عرفانی ازنظر زبانی، بلاغی و معنایی و عوامل مؤثر در این نامگذاریها پرداخته شود. براساس یافتههای این پژوهش، ترکیبهای اضافیْ الگوی ساختار زبانی غالب است؛ زیرا برای بیان استعاری ـ که بیشترین کاربرد را در این متون دارد ـ مناسب است؛ همچنین عوامل درونمتنی و محتوایی بیشترین تأثیر را در انتخاب عنوان داشته است. گفتنی است استفاده از واژگانی با بار عاطفی و ایدئولوژیک، استفاده از اصطلاحات مربوط به فرهنگ و آیینهای پیش از اسلام نیز جایگاهی ویژه در متون عرفانی دارد. در پایان به نقشهای عنوان در متون عرفانی و آسیبشناسی اشکالات موجود در انتخاب عنوانها اشاره شده است.
To understand the position of the text and the relationship with the world inside the work, the selected title is an important tool for the initial judgment for critique and analysis of the text. Thus, the implication of title to the text and the text to the title is a bilateral implication. However, sometimes due to the existence of meta-textual components in the titles, a bilateral implication is tarnished; therefore, identifying the dominant principles and patterns on the implications is one of the objectives of this research. This paper analyzed the semiotics and patterns in the nomenclature of mystical prose and verse books from various aspects, emphasizing the fact that selecting a title entails the involvement of components such as topic, temporal situation of text production, and the aesthetic aspects. In this paper, we investigated the dominant patterns in nomenclature of mystical works in terms of linguistic, rhetorical, and semantic aspects and the effective factors in this nomenclature by selecting 100 mystical prose and verse books. Based on the findings of this study, the dominant linguistic model is the additional combination appropriate for the metaphorical expression that is most used in these texts. Also, internal factors and content have the most effect on the choice of titles, and while using words with emotional and ideological load, the use of terms related to pre-Islamic culture and rituals has a special place in mystical texts. Finally, the title roles in the mystical texts and the pathology of the difficulties in selecting the titles are mentioned.
خلاصه ماشینی:
با بررسي گذراي عنوان هاي متون نظم و نثر فارسي در دوره هاي اول درمييابيم که نوع انتخـاب نام با سبک نگارش و جايگاه هنري آثار ارتباط مسـتقيم دارد؛ همـان طـور کـه از نخسـتين نثرهـا و شعرها انتظار اثري متعالي نيست ، در نامگذاري هاي دورة اول نيز با توجـه بـه نبـود سـابقۀ قبلـي و گسست هاي فرهنگي برخاسته از تغيير خط و زبان ، نويسندگان و شاعران از عنوان هاي سادة فارسي و يا به دلايلي، که به آن اشاره خواهد شد، از عنوان هاي عربي استفاده ميکردند.
در يک نگرش کلي در بررسي متون بايد به عوامل و زمينه هـاي توليـد اثـر ازنظـر شـرايط تـاريخي، سياسي و فرهنگي ـ اجتماعي و حتي روانشناسي توجه کرد؛ اين در حالي است که به عنوان هاي آثار کـه به نوعي خلاصۀ متن و در اغلب موارد بازتاب دهندة درون مايۀ اثر و عموما معرف متن است و از ديـدگاه نظريه هاي نقد امروزي خود يک متن هستند، توجه چنداني نمي شـود و در برخـورد بـا نـام آثـار بـدون توجه به عوامل مؤثر و انگيزها و دلايل صاحب اثر در شکل گيري آن به راحتي از کنـار آنهـا مـي گـذريم .
اهميت بررسي عنوان هاي متون عرفاني و ادبي در يک دوره و يا موضوع خاص از اين نظـر نيـز درخور تأکيد است که گاه بررسي جمال شناسـي عنـوان انتخـابي بـراي يـک اثـر ذهنيـت شـاعر و نويسنده را نشان مي دهد؛ به گونه اي که «در جمال شناسـي نـام کتـاب هـا در هـر دوره ، سـاختارهاي نحوي مورد علاقۀ شاعران و نويسندگان ، تم ها و موتيوهاي مورد توجـه را نشـان مـي دهـد و هـيچ ضرورتي ندارد که براي تحليل ساخت هاي جمال شناسي يک شاعر حتي ديوان هاي او خوانده شود، ميتوان از روي نام کتاب ها ذهنيت او را تحليل کرد» (شفيعي کدکني، ١٣٨٦: ٤٤٢).