چکیده:
چیستی موضوع فلسفه از زمان ارسطو محل بحث بوده و در مقاطع بعدی تاریخ حکمت مشاء نیز استمرار داشته است. چنانکه اختلاف دو چهرۀ برجسته مشاء جهان اسلام یعنی ابنسینا و ابنرشد در این زمینه بهروشنی مشهود است. این بحث در نیمۀ دوم سدۀ بیستم بهویژه در ارسطوپژوهی حوزۀ آلمانیزبان از نو گشوده شد که آیا نزد ارسطو، تنها یک علم فلسفی نخستین وجود دارد، که به دو نام الهیات و وجودشناسی یا جوهرشناسی نامیده میشود، یا اینکه آنها هر دو در کنار هم هستند و اگر اینگونه است نسبت آنها با یکدیگر چگونه است. در این مقاله با مروری بر نظر ارسطوپژوهان جدید در مورد مسئلۀ بالا، به این نتیجه میرسیم که الهیات تحقق نهایی جوهرشناسی است. به این معنا، ما از الهیات بهعنوان «سنگ بنای» نظریۀ فلسفی در معنای جوهرشناسی یاد میکنیم. خط فکری مذکور متضمن این مطلب است که مفاهیم بنیادین بسطیافته در جوهرشناسی ارسطویی نیازمند یک الهیات هستند و خداوند، در عینحال بهعنوان علت ماسوی که یکی از «اصول و علل» است، یک «طبیعت خاص» هم محسوب میشود. با چنین فرضی، شخصی که بر طبق کتاب گاما، بهعنوان یک جوهرشناس، در جستوجوی علل و اصول اوسیا است، در عینحال یک الهیدان هم خواهد بود.
The quiddity of philosophy has been a hot topic for discussion since the time of Aristotle, and discussions about it have continued in the ensuing periods of the history of Peripatetic philosophy. This is evident in the disputes between the two famous Muslim Peripatetic philosophers, Avicenna and Ibn Rushd. This discussion was revived in the second half of the 20th century, in particular in the German studies of Aristotle. The questions here regard that if there is only one primary philosophical science in the eyes of Aristotle which has come to be called both Ousiology and ontology/substanceology, or both of them do exist separate from each other. If the latter is the case, the next question regards their relationship with each other. In this article, which is a review the opinions of modern Aristotle researchers about the foregoing questions, we conclude that Ousiology is the ultimate realization of substanceology. This way, we call Ousiology as the cornerstone of the philosophical theory as viewed in substanceology. This line of thought requires that the extended foundational concepts in Aristotelian substanceology need a kind of Ousiology. Meanwhile, God is a “specific nature” as the Cause of all non-God (as one of the “principles and causes). With such a premise, a person who acts as a substanceologist based on Gamma book to find the principles and causes of Ousia is at the same time an Ousiologist.
خلاصه ماشینی:
ir مقدمه آيا ميان عنوان هاي کليدي که متافيزيک ارسطو حول آنها مي چرخد و به عنوان موضوع «متـا تا فوسيکا» از آنها ياد مي شود پيوندي هست ؟ آيا ميان الهيات مطرح شده در لامبدا و نظريـۀ فلسفي جوهر و موجود بماهوموجود که در کتاب هـاي زتـا، اتـا، ثتـا و گامـا آمـده اسـت ، 1 ارتباطي وجود دارد؟ ارسطو در کتاب گاما به بحث دربارة موضوع فلسفه پرداخته و آن را چنين بيان مي کند: علمي وجود دارد که به موجود بماهوموجود و عوارض ذاتي آن مي پردازد (ارسـطو، ١٣٧٧: ١٠٠٣ الف ).
مقالۀ حاضر داراي سه بخش اصلي است : بخش نخست به بيان مسئله و طـرح مباحـث کلي و سؤال اصلي تحقيق مي پردازد؛ در بخش دوم که بدنۀ اصلي مقاله را تشکيل مي دهـد به طرح نظريات شارحان و مفسران جديد ارسطو در اين خصوص پرداخته و با مراجعه بـه منابع اصيل ، و به ويژه بر پايۀ قرائت ورنر مـارکس ١ از آنهـا، بـه ايـن دسـته بنـدي سـه گانـه مي رسيم که : الف ) الهيات بمعني الاعم (وجودشناسي) و الهيات بمعني الاخص از هـم کـاملا جداست و مابعدالطبيعه ارسطو نمي تواند با الهيات يکسان قلمـداد شـود و از ايـن دو بايـد يکي را اختيار کرد؛ ب ) نظريۀ فلسفي ارسطو صـرفا يـک الهيـات اسـت ؛ ج ) مابعدالطبيعـه ارسطو که موضوع و وظيفه اش شناخت موجود بماهوموجود است ، مستلزم وجـود الهيـات خواهد بود؛ در بخش سوم مقالـه بـه ويـژه بـا تکيـه بـر تقسـيم علـوم از سـوي ارسـطو و دلالت هاي سبک نگارش ارسطو به تناسب آثار مربوط به هر حوزه ، کوشش شده است کـه به حقيقت واحدي اشاره شود که در هر کدام از مواضع فوق ، بر جنبه اي از آن تأکيـد شـده است .