چکیده:
هدف از پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی بازتوانیشناختی بر کارآمدی خواندن دانشآموزان نارساخوان بود. طرح این مطالعه نیمه آزمایشی از نوع پیشآزمون-پسآزمون-پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل تمام دانشآموزان پسر پایه سوم ابتدایی شهر کرمانشاه در سال تحصیلی 96-1395 بود. تعداد 30 دانشآموز نارساخوان به صورت هدفمند انتخاب و در گروه آزمایش و کنترل به صورت تصادفی جایگزین شدند. جهت جمعآوری دادهها از آزمون تشخیصی هوش وکسلر کودکان و آزمون اختلال خواندن استفاده شد. گروه آزمایش در 12 جلسه 45 دقیقهای، بازتوانیشناختی را دریافت کردند. دادهها با استفاده از تحلیل واریانس آمیخته مورد بررسی قرار گرفت. یافتههای پژوهش نشان داد بازتوانی شناختی، بر دقت و درک خواندن دانشآموزان نارساخوان اثربخش است ولی این شیوه مداخله بر افزایش سرعت خواندن اثربخش نبوده است. بر اساس نتایج این مطالعه، افراد نارساخوان در کارکردهای شناختی ضعیف هستند و استفاده از بازتوانی شناختی میتواند موجب بهبود فعالیت این کارکردهای ضعیف شود و در نهایت موجب خواندن کارآمد این دانشآموزان شود.
The purpose of current study was to analyze the effectiveness of Cognitive Rehabilitation Package on reading efficiency in dyslexic students. The design of the study was semi-experimental in form of pretest/post-test/follow-up with a control group. The statistical population includes all male third grade students in Kermanshah, Iran, in the academic year of 2016-17. Thirty dyslexic students were chosen through convenient sampling and randomly assigned to two experimental and control groups. Children’s Wechsler Intelligence Scale, and Reading Disorder Test were used. The experiment group, received cognitive rehabilitation for twelve 45 minutes sessions. The data were analyzed using mixed variance analysis. The findings showed that cognitive rehabilitation is effective on understanding and attention of students but not on their speed of reading. Based on the findings of this study, dyslexics are weak in cognitive functions and utilizing cognitive rehabilitation can improve the activity of these weak functions and finally result in efficient reading of these students.
خلاصه ماشینی:
عامل مشترک در تعريـف علـل نارسـاخواني درک اين نکته است که نارساخواني از نقايص عصب شناختي در سيستم مرکزي ناشي مي شود که شامل مجموعه اي از توانايي هاي عالي ، بازداري پاسخ ، خودآغازگري ، برنامه ريزي راهبـردي ، حافظه فعال ، ابعاد توجه ، انعطاف شناختي و مهـار تکانـه اسـت و دانـش آمـوزان بـراي انجـام تکاليف مدرسه از جمله خواندن بايد به مجموعه اي از اين مهـارت هـاي عصـب روان شـناختي مسلط باشند (پترتو و ماسلا، ٢٠١٧).
بازتواني شناختي در کودکان مي تواند عملکردآن ها را در تکاليف شناختي بهبـود بخشـد و اين مسأله در گروه کودکان داراي ناتواني هاي تحولي ، مانند اخـتلال يـادگيري ، اخـتلال نقـص توجه -بيش فعالي و اختلال خاص زباني بررسي شده و نشان داده اندکه با بـازتواني شـناختي ، فعال سازي مغز در اين کودکان تغييـر و بهبـود مـي يابـد (نجـاتي ، ١٣٩٧).
همچنين رحماني، پيراني، حيـدري و داوودي ( ١٣٩٧) توان بخشي شـناختي و نقـش آن رادر بهبـود حافظـ ۀکـاري و توجـه انتخـابي دانـش آمـوزان نارساخوان بررسي کردندو يافته هاي پژوهش آن ها نشان داد کـه توانبخشـي شـناختي موجـب بهبود اين دو توانايي شناختي شده است و در نهايت در تسريع يـادگيري آن هـا اثرگـذار بـوده است .
اگرچه استفاده ازبرنامه هاي بازتواني شناختي براي درمان انواع اختلالات گسترش يافته است ، اما مرور شواهد پژوهشي نشان مي دهد که در ايـران با وجود افزايش مشکلات دانش آموزان مبتلا به اختلال يادگيري و به ويژه نارساخواني اسـتفاده از اين برنامه ها و بررسي نقش آن ها در خواندن کارآمد، چندان مورد توجه واقـع نشـده اسـت .