چکیده:
از آنجایی که پیشفرضها و سوگیریها بهعنوان مسائل و چالشهایی در فرایند تفکر افراد، آنها را در تحلیل، تبیین و تفسیر امور و مسائل با مشکلات عدیدهای مواجه میسازد، هدف این پژوهش، بررسی نقش تبعید خودخواسته برای غلبه بر سوگیریها و پیشفرضهای فهم در اندیشه ویتگنشتاین متأخر و پیامدهای تربیتی آن است. پژوهش حاضر با رویکرد کیفی و با روش توصیفی، تحلیلی و تفسیری تحقق یافت. در بخش یافتهها ابتدا به تعریف فهم از منظر ویتگنشتاین پرداخته شد و در گام بعد آشکار گردید که چطور نحوهی فهم و نگرش افراد، به 'جهانتصویر' آنها وابسته، و اینکه چطور شکلگیری آن از مراحل اولیهی زندگی آغاز میشود. همچنین بحث گردید که اگر جهانتصویر حاصل پرورش بهصورت اقناع باشد و پاسخگوی اقتضائات بازیهای زبانی نباشد، افکار و بینش فرد از طرف پیشفرضها محدود میگردد. در ادامه تبعید خودخواسته بهعنوان یک راهکار، مستخرج از فلسفهی متأخر ویتگنشتاین، جهت غلبه بر پیشفرضها و روح زمانه معرفی شد و در نهایت در بخش پایانی مقاله به آثار و پیامدهای تربیتی تبعید خودخواسته اشاره شد و بحث گردید که چطور تبعید خودخواسته در راستای غلبه بر پیشفرضهای فکر و اندیشه کارساز و اثربخش واقع میشود.
Preconceptions and biases as problems and challenges in the process of people's thought face them with a lot of difficulties in analyzing, explaining, and interpreting affairs and issues. The aim of this study is to investigate the role of self-imposed exile to overcome the preconceptions of understanding based on Wittgenstein’s later thought and to draw its educational implications. This qualitative research utilized a descriptive, analytical, and interpretive method. In the first step, the definition of understanding from Wittgenstein's point of view is discussed, and in the next step, it is made clear how people's understanding and attitude depends on their "world-picture", and how its formation begins from the early stages of life. It is also argued that if the world-picture is a result of persuasion and does not meet the requirements of language games, one's thoughts and insights will be limited by preconceptions. Then, the self-imposed exile as a strategy derived from Wittgenstein's later philosophy is introduced as a solution in order to overcome the preconceptions and the spirit of the times. Finally, the effects and educational implications of self-imposed exile are inferred, and it is discussed how self-imposed exile would work effectively in order to overcome the preconceptions of thought.
خلاصه ماشینی:
حال سؤالي که اينجا مطرح ميشود اين است که طبق انديشه ي ويتگنشتاين در فلسفه متأخر، آيا تمام ارزش ها و قواعد حاکم در هر جامعه اي صحيح است ؟ و آيا تمام قواعد حاکم در بازيهاي زباني در صورت هاي اجتماعي ارزش پيروي کردن را دارند؟ يعني افرادي که در يک صورت اجتماعي زندگي ميکنند، بايد تمام قواعد حاکم در آن را به اين خاطر که براي آن جامعه پذيرفته و نهادينه شده است ، کورکوانه بپذيرند و بدون ايضاح از آن ها تبعيت کنند؟ و از چه راه هايي ما بايد تشخيص بدهيم قاعده اي درست و غلط است و بايد کنار گذاشته شود و يا از آن ها پيروي گردد؟ در آثار ويتگنشتاين ، وي به صورت مستقيم چنين سؤال هايي را مطرح نکرده يا پاسخ نداده است ، اما با جمع بندي ديدگاه هاي او ميتوان گفت ، طبق انديشه ي ويتگنشتاين نيازمنديهاي زمينه اي، بافتي و اجتماعي و اقتضائات آن ها در پيدايش قواعد اجتماعي تأثيري کليدي و مهم دارند.
در نتيجه وقتي از ما پرسيده شود که تبعيد خودخواسته چه نقش تربيتياي در شناسايي، و در غلبه بر پيش فرض ها و سوگيريهاي فهم دارد؟ با تکيه بر آموزه هاي ويتگنشتاين متأخر ميتوان چنين پاسخ داد که به خاطر پتانسيل هايي که درباره ي تبعيدي انديشيدن ذکر شد، آدمي به کمک آن کمتر تحت تأثير باورهاي حاکم و عادي شده (باورهايي که مطابق با اقتضائات و نيازهاي فردي و اجتماعي نيست )، در جوامع قرار ميگيرد و قبل از اينکه با تکيه بر باورهاي حاکم در جامعه به تبيين امور بپردازد، ابتدا به دنبال ايضاح آن باورها و مطابقت آن با واقعيت ها (کاربردها در همان بافت اجتماعي)١ است .
H. von Wright & translated by Peter winch).