چکیده:
علامه طباطبائی، با نگرشی روش شناختی به روایات تفسیری اهل بیت(ع) در
جست و جوی جلوههای ویژه قرآن و ابعاد ژرف بیانات قرآنی است. ایشان در
المیزان در لابلای مطالب تفسیری، اشارات کوتاهی به قاعده تفسیری خاصی
نموده است که به نگاه ویژه اهل بیت(ع) به آیات مستند است. از این قاعده
میتوان با عنوان «ساختارهای چند وجهی قرآن» یاد کرد. این عنوان ناظر به
بخشهایی است که میتواند در عین روال یک سویه و بسیط، در ترکیبها و
پیوندهای متنوع، معانی و پیامهای گوناگونی را افاده کند. در این مقاله این قاعده
شرح و بسط لازم داده خواهد شد.
خلاصه ماشینی:
آنان این روش تفسیری را به مثابه روشی انسانی و عام در فهم کلام الهی برگزیده و در جست و جوی فهم قرآن، تنها در چارچوب دلالتهای متعارف و اسلوبهای رایج زبانی بودهاند؛ اما علامه روش تفسیری خود را ضمن آن که روشی عام و متکی به اصول متعارف زبان شناختی میداند، بهرهمند از رهنمودهای ارزنده و راهگشای معصومان(ع) نیز میشمارد؛ به همین لحاظ با سعه صدری عالمانه و محققانه، راه را برای فهم ابعاد ژرف معارف قرآن و جلوههای ویژه ساختارهای قرآنی نیز میگشاید.
(طباطبائی، ج1، ص260) این بیان را میتوان حاوی سه نکته اساسی شمرد که نیازمند بحث و بررسی است: نکته اول، روایات تفسیری اهل بیت(ع) در موارد عام و خاص و مطلق و مقید بر روشی خاص در فهم مفاد آیات مبتنی است که گویای قاعده ویژهای در زبان قرآن است.
روشن است که بر حسب قواعد عمومی و اصول عقلایی مفاهمه، در صورت تقیید اطلاق و تخصیص عام مفاد کلام صرفا بر همان مفاد مقید و خاص حمل میشود و عام و مطلق از افاده حکمی معتبر، مستقل از خاص و قید خالی خواهد بود؛ اما بر اساس بیان مزبور باید گفت: در زبان قرآن این ویژگی یافت میشود که عام و مطلق بدون لحاظ خاص و قید نیز مفید حکمی است که معمولاً در روایات، از بیان عام و مطلق قرآنی حکمی غیر الزامی نظیر استحباب و کراهت و از بیان خاص و مقید حکمی الزامی مثل وجوب و حرمت استفاده شده است.