چکیده:
غالب دهلوی و اقبال لاهوری دو شاعر برجستۀ شبهقارۀ هند در قرنهای نوزده و بیست میلادی هستند که دغدغههای اجتماعی و سیاسی جامعۀ زمان خویش را در آثار خود منعکس کردهاند. آنان در دو زبان فارسی و اردو قاعده و طرحی نو درانداختهاند و به عنوان الگویی برای مسلمانان شبهقارۀ هند و پاکستان مطرح شدهاند. هر دو از خرافات و رسوم فرسوده گریزان بودند و علیه آن اعتراض نمودند. میتوان گفت سرچشمههای فکری و ادبی دو شاعر تقریباً مشترک است. از مضامین مشترک شعر این دو شاعر عارفمسلک میتوان به عشق، اخلاص در عبادت، وحدت وجود، کرامت انسانی و فلسفۀ حکمت «لا و الاّ» اشاره کرد. فلسفۀ خودی، فلسفۀ عشق و عقل، فلسفۀ شعر و عرفان نیز از مهمترین مفاهیم اختلافی شاعران نامبرده به شمار میآید. در نظام فکری اقبال، مفاهیمی همچون مردم، خدا و عشق به شکل برجستهای تجلی یافتهاست، اما نظام فکری غالب بیشتر مبتنی بر عقل و منطق بودهاست و از نمادهای عینی و محسوس بیشتر بهره گرفتهاست. در این مقاله کوشیدهایم با بررسی آثار غالب و اقبال، زمینههای مشترک و متفاوت شعر این دو شاعر و علل آن را تبیین نماییم و با روشی توصیفیـ تحلیلی به مطالعۀ تطبیقی اشعار این دو شاعر پرداخته، رویکرد فلسفی و عرفانی آن دو را تجزیه و تحلیل کنیم.
Ghalib Dehlavi and Iqbal Lahori are famous poets of the Indian subcontinent who lived in the 19th and 20th centuries. They reflected the social and political concerns of their society in their poetry. They introduced a new style of poetry in both Farsi and Urdu languages and objected to worn-out superstitions and customs. The intellectual and literary sources of the two poets are almost the same. The mutual themes of the poetry of these two mystic poets include love, sincerity in worship, unity of existence, and human dignity. The philosophy of self, love, and wisdom and the philosophy of poetry and mysticism are among the most important concepts about which they have disagreement. In the intellectual system of Iqbal, concepts such as people, God, and love are highlighted but the intellectual system of Ghalib is more based on wisdom and makes use of symbols more tangible. In this article, we try to study the works of Ghalib and Iqbal in order to determine the similarities and difference between their poetry and to analyze their philosophical and mystical approaches.
خلاصه ماشینی:
البته او مثل اقبال فلسفه جديد معرفي نکرد، ولي مخالف تعصب و کوتاه نظري بود: ( به تصویر صفحه مراجعه شود) (غالب دهلوي، ١٩٩٢م .
غالب به آشنايي با عرفان و ادراک آن مينازد و اشعار خويش را الهام شده ميخواند: ( به تصویر صفحه مراجعه شود) (همان : ٣٠٤) (يعني: اين مفاهيم از جهان غيب به ذهن من الهام ميشوند.
جاي ديگر چنين ميگويد: ( به تصویر صفحه مراجعه شود) (همان : ١٥٧) (يعني: ببين هرکه با غالب برافتاد، بداند که او در پنهان (در باطن ) وليالله است ، اما به ظاهر کـافر است ).
غالب بسيار باذکاوت بود و افکار دقيق و مسائل ظريف عارفانه را در اشـعار خـويش بيـان کرده است : ( به تصویر صفحه مراجعه شود) (يعني: غيب است اين غيب که آن را شهود ميپنداريم .
وي درکتاب خويش ، ضرب کليم ، نظم مختصري با عنوان «تصوف » دارد که در آن ميگويد اگر تصوف توانايي دفاع از خود را ندارد، پس بيفايده است : ( به تصویر صفحه مراجعه شود) (همان : ٥٤٧) (يعني: اين حکمت ملکوتي اين علم لاهوتي، اگر نتواند درد حرم را درمان کننـد، چيـزي نيسـت .
به «لا» و «الا» در اشعار اقبـال تصريح شده است : ( به تصویر صفحه مراجعه شود) (اقبال لاهوري، بيتا الف : ٨١٥).
از نظـر وي، انانيـت ، فرديت و عزت نفس خودي است و اين را به ديگران تلقين ميکند: ( به تصویر صفحه مراجعه شود) (اقبال لاهوري، ٢٠٠٩م .