چکیده:
پژوهش موجود به بررسی شناخت حقیقت اراده از دیدگاه متکلمین می پردازد. از آنجا که مکاتب
مختلف کلامی از جمله مفاهیمی که از عهد اول اسلام بدان پرداختند، مفهوم شناسی اراده است
و این مفهوم بعنوان نقطه تمییز بین مذاهب قرار گرفته است. متکلمین آنگاه که به صفات الهی
میرسند مفهوم اراده را مورد کنکاش قرار داده و به نقل اقوال مختلف در خصوص آن و از روایای
گوناگون توجه می کنند. داده های این نوشتار از منابع دست اول کتابخانه ای و به شیوه ی توصیفی
– تحلیلی بررسی شده است. هدف این نوشتار پاسخ به این پرسش است که آیا متکلمین اراده و
کراهت را از جنس ادراک و علم میدانند.برآینده پژوهش حاکی از این است گروهی اراده را از
سنخ ادراک میدانند، برخی آن را از جنس شوق و میل در نظر می گیرند و گروهی نیز آن را
امری غیر از علم و میل می دانند و در واقع یک تعریف سلبی ارائه می دهند.
خلاصه ماشینی:
( شهرستانی، 1362، ج1، ص72؛ سید مرتضی، 1403 ج1، ص116 ) اگرچه عدهای جهت گیریهای سیاسی را نیز در این امر دخالت داده و معتزله کلامی را برخاسته از معتزله سیاسی می دانند؛ به این معنا که شروع این مکتب با کنارهگیری از درگیریهای سیاسی بین علی ع و معاویه بوده است ؛ (صابری، 1383، 127 -124/1 ) همچنین عدهای اختلاف واصل و استادش حسن بصریرا در حکم مرتکب کبیره صوری دانسته اند که با هدف رسیدن به وحدت نظر و متحد کردن نیروهای مخالف انجام شده است(ابوزید، 1378، 44(عدهای نیز معتزله را پیروان قدریه نخستین میدانند که با پیروی واصل از آراء غیلان دمشقی و معبد جهنی در مورد آزادی و اختیار انسان و کنارگذاشتن رأی اکثریت مسلمانان به این نام نامیده شدند (شهرستانی، 1362، 71/1؛ حسنی، 1379، 155؛ صابری، 1383، -127/1) معتزله در ابواب گوناگون کلامی دارای دیدگاه می باشند، با توجه به اهمیت این مکتب، به دیدگاه برخی از اندیشمندان معتزله در مسئله اراده اشاره می رود.
( سبحاني، جعفر، 1380، ص 78) آنان مي گويند نسبت قدرت به دو طرف فعل و ترك مساوي است لذا اگر در نفس اعتقاد به نفع يكي از دو طرف حاصل شد آن طرف را برطرف ديگر ترجيح داده و فاعل در آن اثر مي گذارد و همين معني اراده است.
2-1-2 نظريه دوم معتزله گروهي ديگر از معتزله اراده را از سنخ علم و ادراك ندانسته بلكه به معني شوق نفساني است كه در پي اعتقاد انسان به نفع حاصل ميشود.
( صدرالدين شيرازي، 1365، ج 2، 199) نقد و بررسي نظريه تفسير اراده به قصد و عزم: نظريه فوق با توجه به اينكه يك كيف نفساني است بر حق تعالي صادق نمي باشد.