چکیده:
پیدایش نظریه های مختلف در زمینه نیاز بیانگر دلمشغولی مستمر انسان برای شناخت هرچه بیشتر خویش است. هر یک از این نظریه هایی که دارای همپوشانی هستند، دسته بندیهای متنوعی را مطرح می کنند، اما با اندکی تعمق درمی یابیم که همه آنها به سوی ارضای یک نیاز حرکت می کنند و آن «نیاز به ثبات» است. ثبات را شاید بتوان عدم وقوع مستمر و مکرر حوادث، رفتارها، و تحریک هایی دانست که می توانند کارکرد و تعادل یک نظام انسانی و اجتماعی را برهم زنند. بنابراین، در صورت وقوع ثبات، تعادل بر سیستم حاکم می شود. اما از آنجا که ثباتها مراتبی دارند، یک نظام حقیقی (انسانی) یا حقوقی (سازمانها)، ممکن است که افزون طلبی بیشتری داشته باشد و برای ارضای نیاز خود، به طور موقت ثبات خود را برهم زند تا به «ثبات برتری» دست یابد. مانند کسی که با سرمایه گذاری در یک طرح، ثبات اقتصادی خود را به طور موقت زیر سوال می برد تا به رشد بیشتری دست یابد. در این مقالۀ نظری، تلاش می شود که ضمن نزدیک کردن نظریه های مربوط به نیاز و ثبات، سهم علمی نوینی در زمینه علوم اداری و رفتاری ارائه گردد.
The emergence of various needs theories demonstrates man’s
constant interest in understanding his own human nature more and
better. These theories have some overlaps, while each one contains
diverse sub-categories. However, with a closer look, we find out that
all these theories primarily intend to satisfy one certain need which
is the "need for stability". Stability may be defined as the absence of
constant and repetitive occurrence of events, behaviors or stimuli
that can otherwise disrupt the function and equilibrium of individual
and social systems. Therefore, when stability is present, equilibrium
prevails over the system. Since stability bears stages, any human or
organizational system may have higher aspirations to satisfy their needs
by moving to higher stages. As a result, they temporarily disrupt their
stability in order to achieve stability advantage. This is comparable
to an investor who temporarily puts his economic stability at risk in a
project only to achieve higher growth. This theoretical paper has
tries to round up needs and stability theories so it might make a new
contribution to the administrative and behavioral sciences
خلاصه ماشینی:
اما از آنجا که ثباتها مراتبی دارند، یک نظام حقیقی (انسانی) یا حقوقی (سازمانها)، ممکن است که افزونطلبی بیشتری داشته باشد و برای ارضای نیاز خود، بهطور موقت ثبات خود را برهم زند تا به «ثبات برتری» دست یابد.
Keywords: Need, Firmness, Equilibrium, Want, Motivation, Homeostasis مقدمه آن محرکی که رفتار ما را برای رسیدن به هدف یا اهدافی تعیین میکند، نیاز (انگیزش ) است.
هدف پژوهش حاضر، ارائه مدل مفهومی براي تبیین نظریه ثبات است؛ به عبارت دیگر، هدف طرح ارائه مجموعهنظرهایی است که با تجمیع آنها در قالب مدلی مفهومی میتوان نام «نظریه نیاز به ثبات» را برای آن برگزید.
برای مثال، دو شخص را مجسم کنید که روی کاناپهای نشسته و گرسنه هستند، و این وضعیت ثبات بیولوژیکی آنها را برهم زده است، اما آنها از نظر توان انجام کار و تخصص آماده کردن غذا با یکدیگر برابر نیستند.
ولی باید توجه کرد که یک وضعیت یا پدیده که میتواند موضوع آرزو یا هوس یک فرد باشد، ممکن است برای فردی دیگر یک نیاز باشد و با ادامه حیات آن شخص پیوند داده شود.
در این شرایط، فرد با رسیدن به آرزو و امیال خود، احساس ثبات بیشتری میکند؛ اما اگر آرزوها و امیال ما تا سطح تحقق نیازهای اولیه، برای ادامه حیات پایین بیاید، فرد، خواسته یا ناخواسته، در وضعیت بیثباتی قرار میگیرد، و احساس محرومیت و گاه احساس تحقیر را لمس میکند.