چکیده:
بازتاب واقعیت، یکی از اصلی ترین مولفه های تاثیرگذار در مرزبندی میان مکاتب ادبی است که چگونگی بازنمود آن در آثار ادبی و هنری، مکاتب گوناگونی چون: کلاسیسم، رمانتیسم، ریالیسم، ناتورالیسم و... به وجود آورده است. در این بین مولفه «واقعیت» در مکتب ریالیسم که مکتبی مدعی در بیان واقعیت صرف است، دارای جایگاه ویژه و متفاوتی از سایر مکاتب ادبی و هنری است که پایبندی به بیان کامل واقعیت عینی، پارادایم اصلی آن است. در این پژوهش، پرسشی که مطرح می گردد این است که آیا فاصله زمانی که قطعا همراه با تغییر بافت و فضای تولید یک اثر داستانی است، می تواند در میزان بازتاب واقع گرایی ریالیستی آن نیز تاثیرگذار باشد؟ در این پژوهش که به روش مقایسه ای تحلیلی است، کوشش شده است که با بررسی مشخصه ها و مولفه های ریالیستی در دو اثر داستانی «آبشوران» نوشته علی اشرف درویشیان و «استخوان های خوک و دست های جذامی» مصطفی مستور که در عین اشتراک در ژانر اجتماعی، دارای فاصله زمانی و بافتی هستند، میزان واقع نمایی ریالیستی در آن ها مورد کنکاش قرار گرفته است. دست آوردهای این پژوهش حاکی از این است که مشخصه ها و مولفه های ریالیستی در ادبیات داستانی با وجود متغیری چون فاصله زمانی، می توانند تا حدود زیادی مشابه و مشترک باشند.
The reflection of reality in literature and art is considered as one of the most influential components in the classification of literary schools that has created various movements such classicism, romanticism, realism, naturalism and so on. In the meantime, the component of “reality” in realism seeking to depict objective truth as a basic paradigm and claiming to portrait merely actual and temporary matters has a special and distinctive place among other literary and artistic schools. The research question raised in the current study is whether time variable which definitely modifies the context and atmosphere of a story can influence its realistic reflection or not. Using comparative analysis, the present study sought to explore the realistic features and components in two story books entitled “Abshooran” written by Ali Ashraf Darvishian and “Pig’s Bones and Leper’s Hands” written by Mustafa Mastur which have commonality in social genre and yet difference in terms of time and context. The results of the study showed that despite time variable, realistic features and components in fiction can have a lot of commonalities and shared elements.
خلاصه ماشینی:
در اين پژوهش ، پرسشي که مطرح ميگـردد اين است که آيا فاصلۀ زماني که قطعا همراه با تغيير بافـت و فضـاي توليـد يـک اثـر داستاني است ، ميتواند در ميزان بازتاب واقع گرايي رئاليستي آن نيز تأثيرگذار باشد؟ در اين پژوهش که به روش مقايسه اي ــ تحليلـي اسـت ، کوشـش شـده اسـت کـه بـا بررسـي مشخصـه هـا و مؤلفـه هـاي رئاليسـتي در دو اثـر داسـتاني «آبشـوران » نوشـتۀ علي اشرف درويشيان و «استخوان هاي خوک و دست هاي جذامي» مصـطفي مسـتور که در عين اشتراک در ژانر اجتمـاعي، داراي فاصـلۀ زمـاني و بـافتي هسـتند، ميـزان واقع نمايي رئاليستي در آن ها مورد کنکاش قـرار گرفتـه اسـت .
اين مکتب در ايران با توجه به اوضاع بد سياسي و اجتماعي کـه همـواره گريبـان گيـر آن بوده است ، در بسياري از موارد تأکيد بيشتري بـر نمـايش سـياهيهـا و زشـتيهـا دارد تـا جايي که ميتوان ادعا کرد که رئاليسم ايراني همواره داراي رگه هايي آشکار از ناتوراليسـم بوده است که از همان ابتدا، اجتماع را موضوع اصلي خود قـرار داد و بازتـاب واقعيـت هـاي اجتماعي در ادبيات داستاني اصليترين ژانر رمـان هـا و داسـتان هـا رئاليسـتي شـد کـه اولـين بارقه هاي در آثار نويسندگاني چون : آخوندزاده ، زين العابدين مراغه اي، طـالبوف تبريـزي و سپس در داستان «يکي بود يکي نبود» جمال زاده نمود واقعي مييابد و پـس از آن ، در آثـار افرادي چون : مشفق کاظمي، عباس خليلـي، صـنعتيزاده و ديگـران ادامـه يافـت و در آثـار صادق هدايت و صـادق چوبـک بـه اوج کمـال خـود رسـيد (ر.