چکیده:
در سپهر حقوق بشر، حق بر آزادی بیان، مهمترین حق آزادیها و بیان هنری از اقسام آن و بیان سینمایی، محور اصلی آن بهشمار میرود. آثار سینمایی، سوای فرمی حاوی ذوق و دارای کارکرد ارتقاء و ارضای نیازهای معنوی انسان، رسانهای متفاوت و حاوی ایده، پیام و فرم اندیشه خالق آن هستند و در این میان، سانسور یا ممیزی، فرایندی برای اختلال در ارسال تفکر فیلمساز است. ممیزی مفهومی لغزنده و دارای تاب تفسیر بالاست که مبانی نظری آن در مقاله حاضر، با نگاهی به نوع ایرانیاش، طی پنج محور جایگاه، دلایل، کارآمدی، اقسام و آثار تحلیلشده و نتیجه، حکایت از این دارد که: 1- حق بر آزادی بیان سینمایی، اصل و ممیزی استثناست و تعدّد مصادیق یا تفسیر موسّع آن، ممنوع؛ 2- حکومت صلاحیتی درخصوص ممیزی ندارد، این مهم برعهده جامعه مدنی است و اتفاقاً حکومت باید از سینماگران و فیلمها درمقابل ممیزی جامعه حفاظت کند؛ 3- با عنایت به ظهور فناوریهای نوین و ابزارهای ارتباطی آن، ممیزی حتی اگر مطلوب هم باشد، ممکن نیست؛ 4- ممیزی حکومتی اعم از قانونی و غیرقانونی آن نهایتاً تحدید حقهای هنری، تضعیف صراحت و افزایش تمثیل و استعارة زبانِ فیلمها و خودسانسوری سینماگران را در پی دارد.
In the realm of human rights, the right to freedom of expression is the most important right of freedom, and in some way, is the mother of human rights and artistic expression is considered of its kind. Artistic works, besides a form with taste and function of promotion and satisfaction of spiritual needs of human are different media and containing idea, message and form of thought of the creator, and among this, censorship is a process for disturbing in sending the thought of the artist. The censorship is slipping concept and has high interpretation tolerance that its theoretical foundations have been analyzed in this article, with a look at its Iranian type in terms of the status, reasons, efficiency, types and effects, and the result in brief, indicates that: 1- freedom of expression and naturally the right to freedom of artistic expression, the principle and censorship are exception, and the number of examples or its broad interpretation is prohibited; 2. The government does not have the competence to censorship, this is the responsibility for civil society, and the government must, of course, protect artists of cinema from society censorship; 3. Due to the advent of modern technologies and its communication tools, the censorship if even it is desirable, it is not possible; 4. The governmental censorship whether legal or illegal, would ultimately limit artistic rights, undermine the clarity and increase metaphor of the language of art and will follow by self-censorship.
خلاصه ماشینی:
مميزي مفهومي لغزنده و داراي تاب تفسير بالاست که مباني نظري آن در مقاله حاضر، با نگاهي به نوع ايرانياش ، طي پنج محور جايگاه ، دلايل ، کارآمدي، اقسام و آثار تحليل شده و نتيجه ، حکايت از اين دارد که : ١- حق بر آزادي بيان سينمايي ، اصل و مميزي استثناست و تعدّد مصاديق يا تفسير موسّع آن ، ممنوع ؛ ٢- حکومت صلاحيتي درخصوص مميزي ندارد، اين مهم برعهده جامعه مدني است و اتفاقاً حکومت بايد از سينماگران و فيلم ها درمقابل مميزي جامعه حفاظت کند؛ ٣- با عنايت به ظهور فناوريهاي نوين و ابزارهاي ارتباطي آن ، مميزي حتي اگر مطلوب هم باشد، ممکن نيست ؛ ٤- مميزي حکومتي اعم از قانوني و غيرقانوني آن نهايتاً تحديد حق هاي هنري ، تضعيف صراحت و افزايش تمثيل و استعارة زبانِ فيلم ها و خودسانسوري سينماگران را در پي دارد.
پس وقتي مثلاً شهرام مُکري، کارگردان ، از سليقه اي بودن مميزي در سينما مينالد٦٣ يا معاون فرهنگي وزارت فرهنگ در دولت يازدهم ، وزارت را مصمم به تغيير شيوه هاي نظارت و پايان بخشيدن به مميزيهاي سليقه اي ميداند٦٤؛ بايد توجه داشته داشت اين اظهارات ، فارغ از شرايط خاص اجتماعي، سياسي و فرهنگي ايران ، با رويکردي کمينه بوده و اساساً مميزي، به دليل ذات آثار هنري به ويژه سينما، غالباً و از جانب هر مرجعي که صورت گيرد تا حد زيادي سليقه اي است .