چکیده:
یکی از روایاتی که صاحبنظران عرصه علوم قرآن، فقها، مفسران و قرائت در منابع خود به آن استناد نمودهاند، روایت «إِقْرَأْ کَمَا یَقْرَأُ النَّاسُ» است که نزد بسیاری از اندیشمندان صحت سند و متن آن پذیرفتهشده است؛ اما برخی سند آن را صحیح ندانستهاند و دلیل آن را وجود راوی ضعیفی به نام سالم بن أبیسلمه دانستهاند. البته این روایت با عنوانهای سالم بن سلمه و سالم أبی سلمه نیز در منابع روایی آمده است. ازآنجهت که روایت مذکور از روایات مهم و مورد استناد در فقه، علوم قرآن، تفسیر و قرائت است، واکاوی سند از حیث صحت و ضعف ضروری به نظر میرسد؛ بهویژه که بیانشده کنیه سالمبنسلمه، ابوخدیجه و ابوسلمه است و این دو کنیه برای سالم بن مکرم نیز به کاررفته و در تعدادی از روایات، بدون ذکر نام سالمبنسلمه یا سالمبنمکرم، کنیه ابوخدیجه استعمال شده است و این موضوع احتمال یکی بودن سالم بن مکرم و سالم بن سلمه را مطرح مینماید. بنابراین با تکیهبر ترجمه این راویان در منابع رجال، روایات هر چهار راوی از منابع روایی استخراج و از جهت راوی، روایت، مروی عنه و منابع نقل روایت مورد ارزیابی و بررسی قرار میگیرد تا بتوان به آخرین راوی حدیث دستیافت و به صحت و ضعف سند حدیث حکم نمود. نتایج حاصل از بررسی روایت، مروی عنه و منابع نقل روایت نشان میدهد، سالم بن سلمه و سالم أبی سلمه تصحیف شده از عنوان سالم بن أبیسلمه است و این شخص غیر از سالمبنمکرم است که روایاتی با مضامین تفسیری و فقهی دارد.
One of the narrations relied upon by the qur’anic sciences scholars, Islamic jurisprudents, Qur’an interpreters, and Qur’an recitation researchers in their studies is the narration “Iqra’ kama yaqra’ al-nas”. The text and transmission chain of this narration has been accepted by many scholars. Nonetheless, there are some who have not deemed its transmission chain to be perfectly sound due to the presence of a weak transmitter named “Salim b. Abi Salama.” Of course, this narration exists in narration sources along with similar transmitter names “Salim b. Salama” and “Salim Abi Salama.” Since this narration is one of the important narrations used in Islamic jurisprudence, qur’anic sciences, Qur’an interpretation, and Qur’an recitation, an inspection of the soundness of its chain of transmission seems to be necessary. In particular, it has been stated that the teknonym of “Salim b. Salama” is Abu Khadija and Abu Salama, and these two teknonyms have also been used for “Salim b. Mukarram”, and in some narrations, the teknonym Abu Khadija has been used without mentioning the name “Salim b. Salama” or “Salim b. Mukarram.” This might suggest that “Salim b. Salama” is the same as “Salim b. Mukarram.” Therefore, based on the interpretations made about these narration transmitters in the Rijal sources, the narrations under all these four transmitter names were extracted from the narration sources and were examined with regard to the narration transmitter, narration text, the narrated person, and the narration sources so that the last narration transmitter could be found and the soundness or weakness of the narration could be decided upon. The results of the examination of the narration text, the narrated person, and the narration sources indicated that “Salim b. Salama” and “Salim Abi Salama” were the misspellings of “Salim b. Abi Salama”, and this person is different from “Salim b. Mukarram” who has narrations on the Qur’an interpretation and the Islamic jurisprudence.
خلاصه ماشینی:
ازآنجهت که روایت مذکور از روایات مهم و مورد استناد در فقه، علوم قرآن، تفسیر و قرائت است، واکاوی سند از حیث صحت و ضعف ضروری به نظر میرسد؛ بهویژه که بیانشده کنیه سالمبنسلمه، ابوخدیجه و ابوسلمه است و این دو کنیه برای سالم بن مکرم نیز به کاررفته و در تعدادی از روایات، بدون ذکر نام سالمبنسلمه یا سالمبنمکرم، کنیه ابوخدیجه استعمال شده است و این موضوع احتمال یکی بودن سالم بن مکرم و سالم بن سلمه را مطرح مینماید.
روایت دیگر هم دقیقاً همان روایت سالم بن سلمه است: «حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَینِ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ هَاشِمٍ الْبَجَلِی عَنْ سَالِمِ بْنِ أبی سَلَمَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: کانَ عَلِی بْنُ الْحُسَینِ ع مَعَ أَصْحَابِهِ فِی طَرِیقِ مَکةَ فَمَرَّ ثَعْلَبٌ وَهُمْ یتَغَدَّوْنَ فَقَالَ لَهُمْ عَلِی بْنُ الْحُسَینِ ع هَلْ لَکمْ أَنْ تُعْطُونِی مَوْثِقاً مِنَ اللَّهِ لَا تُهَیجُونَ هَذَا الثَّعْلَبَ وَدَعُوهُ حَتَّى یجِیئَنِی فَحَلَفُوا لَهُ فَقَالَ یا ثَعْلَبُ تَعَالَ فَجَاءَ الثَّعْلَبُ حَتَّى أَهَلَّ بَینَ یدَیهِ فَطَرَحَ إِلَیهِ عَرْقاً فَوَلَّى بِهِ یأْکلُ قَالَ هَلْ لَکمْ تُعْطُونِی مَوْثِقاً أَیضاً فَدَعُوهُ فَیجِیءَ فَأَعْطَوْهُ فَکلَحَ رَجُلٌ مِنْهُمْ فِی وَجْهِهِ فَخَرَجَ یعْدُو فَقَالَ عَلِی بْنُ الْحُسَینِ أَیکمُ الَّذِی أَخْفَرَ ذِمَّتِی فَقَالَ الرَّجُلُ أَنَا یا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ ص کلَحْتُ فِی وَجْهِهِ وَلَمْ أَدْرِ فَأَسْتَغْفِرُ اللَّهَ فَسَکتَ» (صفار ، 1404ق، 1: 495) که در اثبات الهداة به نقل از بصائر الدرجات ذکر شده و مروی عنه امام صادق (ع) و راوی عبدالرحمن بن ابیهاشم بجلی است.
بررسی و مطالعه کلیه منابع رجال اهل سنت و تشیع نشان میدهد نامی با عنوان سالم بن سلمه وجود ندارد و تنها در کتاب کافی و بصائر الدرجات است که دو بار نام وی در دو روایت آمده است و این خود دلیل بر تصحیف میتواند باشد.
2073 Representation of Muawiyah Identity in Nahj al-Balaqah Letters via Social Semiology Approach Marzieh Mohases*1 Negar Zeilabi2 Abstract The unbreakable bond between hadith and history paves the way for the efficiency of each in order to measure the other.