چکیده:
سابقه بحث ولایت فقیه و ادلة آن، مساوی با عمر فقه شیعه است؛ اما نظرات برخی فقها دربارة موضوع ولایت فقیه متفاوت با نظر مشهور و گاهی متعارض با آن است. یکی از فقهای مطرح معاصر که بهعنوان صاحب اندیشهای متفاوت در این موضوع مطرح میگردد، حضرت آیتالله خویی است.
پرسش این نوشتار این است که خدشة ایشان در برخی ادلة ولایت فقیه، به ویژه ادلة نقلی، به معنای رد این موضوع از منظر ایشان است؟ در پاسخ به این پرسش، ابتدا با روش توصیفی ـ تبیینی به ایرادات ایشان به برخی ادله پرداخته خواهد شد؛ سپس با روش تحلیل انتقادی به مطالب دیگری اشاره میشود تا مشخص شود آنچه بهعنوان ادلة خدشه در موضوع ولایت فقیه از منظر ایشان مطرح میگردد، حاوی تمام نظرات ایشان در این زمینه نیست و محدودة ولایت فقیه در نظر ایشان از طرقی دیگر قابل اثبات است و خود ایشان نیز در مقام عمل، اعمال ولایت نمودهاند.
The history of the discussion and arguments concerning Velâyat-e Faqih goes
back to the early development of Shiite Fiqh (jurisprudence). Some
jurisprudents' views on Velâyat-e Faqih differ from the popular view and
sometimes opposing views are put forward in this respect. Ayatollah Khoei is
one of the most prominent contemporary religious jurists who is propounded to
have differing views on this subject. The question raised by this article is
whether or not his objections to some of the arguments concerning Velâyat-e
Faqih, and the textual arguments in particular represent his rejection of this
idea. In answer to this question, the research discusses Ayatollah Khoei‟s
objections to some arguments, using a descriptive-explanatory method; and
then, making a critical analysis, the research points to some other questions in
order to show that what is presented as his arguments against Velâyat-e Faqih is
not a comprehensive coverage of his views in this regard, and the jurisdiction of
Velâyat-e Faqih reflected in his view can be proved in other ways.
Furthermore, in practice he was an advocate of Velâyat-e Faqih.
خلاصه ماشینی:
البته شکي نيست که نظرات ايشان با نظرات امام تفاوت دارد و دربارة رد ولايت فقيه از آيتالله خويي مطالبي را ميتوان ذکر کرد و ايشان دربارة رد ولايت فقيه از طريق رد ادلة روايي و نقلي بحثهاي مبسوطي ارائه کردهاند؛ اما نکتة مهم اين است که اولاً اينها تنها بخشي از مباحث و نظريات ايشان است؛ ثانياً عملکرد ايشان در مقامِ اِعمال ولايت نيز بايد بهعنوان بخشي از سيرة ايشان مورد توجه جدي قرار گيرد.
رد روايات مورد استناد موافقان ولايت مطلقة فقيه در جلد اول شرح عروة الوثقي، ايشان در رد ولايت مطلقة فقيه، ابتدا استدلال موافقان بر ولايت مطلقة فقيه را به معناي هر آنچه براي پيامبر و اهلبيت وجود دارد، طرح مينمايند؛ سپس دلايل رد آن را به اين شرح ذکر ميکنند: ولايت مطلقه براي فقيه: اموري که براي اثبات ولايت مطلقه براي فقيه جامعالشرايط در عصر غيبت ميتوان به آن استدلال کرد: الف) رواياتي همچون توقيع، که در کتابهاي کمالالدين و تمامالنعمه روايت شده است و شيخ طوسي در کتاب الغيبة و طبرسي در کتاب الاحتجاج آورده است «و اما الحوادث الواقعة فارجعوا فيها الي رواة أحاديثنا»، با نظر به اينکه منظور از رواة احاديث، فقهايند و منظور کساني نيست که فقط حديث نقل ميکنند؛ و اين قول معصوم که: «مجاري الامور و الاحکام بيد العلماء بالله و امناء علي حلاله و حرامه» و کلام پيامبر که: «الفقهاء امناء الرسل» و همچنين قول آن حضرت که فرمود: «اللهم ارحم خلفائي» ثلاث مرات.