خلاصه ماشینی:
"نیکوهمت کوشش ز کار کردن هر کس که ننک دارد و عار ز چشم چرخ بیفتد چو اشک و گردد خواد بزندگانی اگر غزم آهنین داری بزیر پا شودت کوه چون زمین هموار وحیدزاده نسیم در زوایای تاریخ: فضل وزیر مأمون خلیفه،به مرو،عتاب کرد با حسین مصعب پدر طاهر ذو الیمینین و گفت:پسرت طاهر دیگرگونه شده است،او باد در سر کرده و خویشتن را نمیشناسد!
گفت:اید الله الوزیر،امیر المؤمنین وی را از فروددستتر اولیا و حشم خویش بدست گرفته و سینهء او بشکافت و دلی ضعیف که چنوئی را بود از آنجا بیرون گرفت و دلی آنجا نهاد که به آن دل برادرش را خلیفه چون محمد زبیده بکشت،و با آن دل که داد آلت و قوت و لشگر داد،امروز کارش چون بدین درجه رسید که پوشیده نیست میخواهی که ترا گردن نهد و همچنان باشد که اول بود؟بهیچحال این راست نیاید،مگر او را بدان درجه بری که اول بود،و من آنچه دانستم بگفتم و فرمان تراست."