خلاصه ماشینی:
"اکنون ستر نور است و اگر نور از آن بازگیرند خود نیز مستور او را در باطن نیز قوی و اعضا باشد اشرف و اقوی از ظاهر،ولی اسباب ظاهر آثار باطن مرا مانع است و نفس بدن را تابع.
چشم جسم حجاب چشم جان و گوش تن پنبهء گوش روان.
از ذو النون مصری پرسیدند که:پروردگار خود را بچه شناختی؟گفت:بدان بشناختم که هرگاه قصد معصیتی خواستم کرد جلال و عظمت آلهی را یاد میکردم و صفت حیا در من پدید میآید و از وی شرم میداشتم و آن را میگذاشتم.
پس ذو النون تأثیر صفت جلال و عظمت آلهی را در نفس،بوجود حیا در وی، دلیل قرب و معرفت آلهی دانسته است.
معتمد الدوله نشاط شعر آن طفل بین که ماهیگان چون کند شکار بر سوزن خمیده چو یکباره نان کند از آدمی چه طرفه که ماهی در آب نیز جان را ز حرص بر سر کار دهان کند خاقانی"