خلاصه ماشینی:
"داری گر از مشقت زندان تن خبر دانی چهگونه راحت و آسوده شد وحید حسرت بخورد بحال خود ای پایبست دام نی از برای آنکه شد آزاد و آرمید گر غم خوری بخور غم مرغ شکسته بال نی بهر طایری که بجنب مکان گزید در حیرتم که بهر چه مرغان این قفس غمگین شوند مرغی اگر زین قفس پرید از چرخ شوم و اختر نحس آنقدر منال کامد وحید سعد و برفت از جهان سعید آیا کسیکه زنده بروح ادب بود؟ گر مرده خوانیش نبود از ادب بعید؟ فقدانپذیر نیست چو آثار پربهایش روحانیا خطاست که کس خواندش فقید غلامرضا روحانی صلاح و فساد صحبت بدانکه کیمیای سعادت ابدی صحبت است،و تخم شقاوت سرمدی هم صحبت.
و از این جهت طایفهای که نظر در صلاح و فایدهء آن کردند چون سعید بن مسیب و عبد الله مبارک و غیر ایشان صحبت را علی- الاطلاق بر وحدت تفضیل نهادند،بدلالت این حدیث شریف که«المؤمن الذی یخالطا لناس و یصبر علی اذا هم خیر ممن لا یخالطهم و لا یصبر."