چکیده:
در بین انواع ادبی، نوع غنایی با رویکردهایی که بر نقش و اهمیّت خواننده تاکید میکنند، سازگاری بیشتری دارد. در این نوع ادبی تعامل متقابلی که در حین خوانش بین خواننده و اثر شکل میگیرد، معلول بازتاب عواطف جمعی و طبیعت عام، ذاتی و کلّی انسانها در این نوع از آثار است. پدیدههایی که عواطف جمعی و مشترک انسانها در آنها پدیدار میشود، وابسته به زمان و مکان خاصّی نیستند؛ بلکه با ذات و هستی انسانها در ارتباطند. انسانها در عشق، مرگ، غربت، هجران، وصال، شادی، غم و... عموما دچار حالات و عواطف مشابه و یکسان میشوند؛ از این رو در آثار غنایی، بهویژه شعر غنایی، به عنوان بستر این پدیدهها، حالات و موقعیّتهایی بروز میکند که انسانها تقریبا تجربههای مشابهی در آنها دارند. با توجّه به این قضیه است که خواننده در خوانش آثار غنایی بیشتر از انواع ادبی دیگر بازتابی از عواطف و روحیات درونی خود را احساس میکند. وجود این فرایند باعث میشود که عمل درک و تفسیر خواننده از اثر با برقراری ارتباط بین زندگی و تجربههای شخصی خود با اثر همراه باشد. نتیجۀ چنین فرایندی، تعامل دو سویه بین خواننده و اثر است: 1ـ فهم و عینیتبخشی به اثر به کمک تجربیات و درونیّات شخصی؛ 2ـ تفسیر و بازنگری تجربههای گذشتۀ خود با کمک متن. در این مقاله، ضمن تبیین نوع و چگونگی تعامل خواننده با گونۀ غنایی، به فرایند تعامل خواننده با هریک از دو نوع ادبی حماسی و حکمی ـ تعلیمی نیز اشاره شده است تا تفاوت ارتباط تعاملی خواننده با متن در گونههای ادبی مشخّص شود. نتیجۀ کار نشان میدهد که برخلاف گونۀ غنایی که خواننده در حین خوانش، خود را در مرکز میبیند و تجربههای عاطفی خود را بازیابی میکند، در دو گونۀ حماسی و حکمی ـ تعلیمی خود را در حاشیه و به عنوان ناظر عمل دیگر/ دیگران میبیند.
خلاصه ماشینی:
در بیت زیر از پروین اعتصامی این ویژگیِ ادب تعلیمی کاملاً بیان شده است که خواننده کردارها و پندارهای خود را براساس معیار متن در بوتۀ نقد و ارزشگذاری قرار میدهد: شعر من آینۀ کردار توست ناید از آینه بهجز حرف راست روشنی اندوز که دل را خوشیست معرفت آموز که جان را غذاست (اعتصامی 1389: 198) افزونبراین، در نوع تعلیمی اثر ادبی برای خواننده، وسیلۀ کسب آگاهی و دانش نسبت به مسائل و پدیدههاست.
در دو بیت زیر از مشیری، نمونهای از بارزترین مصداقهای شعر غنایی، هم صیغۀ فعلها که اولشخص مفرد است، و هم رابطۀ عاشق و معشوقی شخصیتها باعث میشود که خواننده، درحین خوانش، خود را در نقش گوینده احساس کند و تجربیاتِ عاطفی در ذهنش مرور شود: بیتو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم همه تن چشم شدم، خیره بهدنبال تو گشتم شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم شدم آن عاشق دیوانه که بودم در نهانخانۀ جانم گل یاد تو درخشید باغ صد خاطره خندید، عطر صد خاطره پیچید (مشیری 1387: 402) چنانچه بهوسیلۀ متن آگاهی و شناختی نیز در خواننده ایجاد شود، این آگاهی برعکسِ آثار تعلیمی و حماسی از مسائل و موضوعات بیرونی نیست، بلکه آگاهی و شناخت از عوالم درونی، شخصیت، و تجربیاتِ عاطفی خود است.
در رابطۀ خواننده با اثر، تفاوت دیگری که بین نوع غنایی، بهویژه شعر غنایی عاشقانه، با سایر انواع ادبی وجود دارد فرایند فهم و دریافت خواننده از متن و زمانِ این فرایند است.
چنین خوانندگانی ممکن است در فهم و ادراک انواع ادبیِ دیگر با مشکل مواجه شوند؛ اما چون ارتباطِ آنها با شعر غنایی ازطریق عواطف و احساسات است، نه ازطریق علم و دانشی که برای متون ادبی باید فرا گرفت، بیشتر جذب آثار غنایی، بهویژه غزل عاشقانه، میشوند.