چکیده:
عمیقترین و پر دامنهترین تعاملات دشمن محور در دهههای اخیر را به ضرورت باید در روابط ایران و امریکا جستجو کرد. اگر نماد عصر جنگ سرد را دشمنی امریکا و اتحاد جماهیر شوروی بدانیم محققا چهره سیستم بین المللی کنونی را که به دنبال فروپاشی منازعه کلان ایدئولوژیک دو ابرقدرت شکل گرفت باید تعامل به شدت خصومت محور و تعارض موجودیتی میان تهران و واشنگتن ترسیم ساخت. سوالی که مطرح میباشد این است که بن مایه سیاست کنش متقابل مبتنی بر حاصل جمع جبری صفر (پیروزی یکی تنها در صورت نابودی بازیگر دیگر ممکن است) میان ایران وآمریکا چه میباشد؟ تلاش همه جانبه و مستمر ایران برای ناکارآمد ساختن و در صورت امکان جایگزین نمودن ترتیبات مستقر در منطقه و دگر گون ساختن چگونگی توزیع قدرت در سیستم که افزونترین بهرهها را متوجه امریکا مینماید (در بطن استراتژی توازن قوا) و از سوی دیگر اقدامات آگاهانه و نیت مند آمریکا برای محقق ساختن همزمان بینظمی نرم (ایجاد شرایط برای تبدیل نخبگان درون حاکمیتی به نخبگان برانداز و ارتقاء موقعیت مخالفان داخلی نظام در راستای ایجاد بیثباتی) و بینظمی سخت ( برقراری تحریمها و سوق دادن ایران به سوی انفعال و انزوای منطقهای) را باید بسترساز دشمنی این کشور (دربطن استراتژی هژمونی) دانست.
In recent decades the deepest and widest enmity based interaction must be looked for in relations between Iran and America. If we assume the enmity between America and the Soviet Union was the symbol of the cold war era, after the disintegration of macro ideological hostility between the two super powers the face of the present international system has to be sketched based on very hostile interaction and existential conflict between Tehran and Washington. The question has to deal with this: what is the foundation of mutual action policy based on zero sum game(victory for one comes only through the destruction of the other) between Iran and America? Comprehensive and continuous efforts to make ineffective and if possible to replace settled arrangements in the region and transformation of the quality of distribution of power in the system which gives the US the most dividend by Iran (in the context of balance of power strategy) and on the other hand, conscious and purposeful practices, simultaneously, to bring about soft disorder(to shape conditions in order to change elites in the authority to a destructive ones and to enhance the position of the domestic opposition of the system in order to cause instability)and hard disorder(establishing embargo and pushing Iran ) by the US (in the context of hegemonic strategy) are the background of the animosity between these two capitals
خلاصه ماشینی:
پرسشی که مطرح می شود این است که بن مایه سیاسـت کـنش متقابـل مبتنی بر حاصل جمع جبری صفر (پیروزی یکی تنها در صورت نـابودی بـازیگر دیگـر ممکـن است ) میان ایران و آمریکا چه میباشد؟ تلاش همه جانبه و مستمر ایران برای ناکارآمد ساختن و در صورت امکان جای گزین نمودن ترتیبات مستقر در منطقه و دگرگون ساختن چگونگی توزیع قدرت در سیستم که افزون ترین بهره ها را متوجه امریکا مینماید (در بطن استراتژی توازن قـوا) و از سوی دیگر اقدامات آگاهانه و نیت مند آمریکا برای محقق ساختن هم زمـان بینظمـی نـرم (ایجاد شرایط برای تبدیل نخبگان درون حاکمیتی به نخبگان برانداز و ارتقاء موقعیت مخالفـان داخلی نظام در راستای ایجاد بیثباتی) و بینظمی سخت (برقراری تحریم ها و سوق دادن ایران به سوی انفعال و انزوای منطقه ای) را بایـد بسترسـاز دشـمنی ایـن کشـور (در بطـن اسـتراتژی هژمونی) دانست .
نظامی که به دنبال پایان عصر دو قطبی پا به عرصه گذاشته است هر چنـد کـه ارتقـاء چـین بـه زمـرٔە بـازیگران رده اول سیستم ، تبدیل خاورمیانه به عنوان کانون جنگ های نیابتی، پذیرش اعتباری فرایند جهانی شدن در اروپا و کا هش جا یگاه استراتژیک انرژی فسیلی را نمایندگی میکند محققـان ویژگی محوری سیستم بین الملل کنونی را باید دشمن همه جانبه جمهوری اسلامی ایران ٨ و ایالات متحده آمریکا قلمداد ساخت که در واقع چهـره نظـام بین الملـل آغـازین قـرن بیست و یکم است .