چکیده:
این مقاله در زمینة کلام اسلامی به بررسی دلالت آیة «أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ» (نساء /59) بر عصمت انبیاء میپردازد. این آیه یکی از مهمترین آیات قرآنی است که از آن برای اثبات عصمت انبیاء، به ویژه نبی مکرم اسلام، و صاحبان امر استفاده شده است. استدلال به این صورت است که چون خداوند بهطور مطلق دستور به اطاعت از رسول خود داده است، این دلالت بر عصمت او از خطا و گناه میکند؛ چرا که اگر رسول معصوم نباشد، ممکن است در دستورات خود به مردم دچار عصیان یا خطا شود؛ در نتیجه، دستور مطلق خدا به اطاعت از او، منجر به تبعیت مردم از رسول در عصیان و خطایش خواهد شد و این خلاف غرض خداوند از ارسال رسول است. به نظر نویسنده، این استدلال مخدوش است و استفاده از اطلاق آیه برای اثبات عصمت بر اساس مباحث علم اصول و شرایط اخذ به اطلاق یک کلام درست نیست. آیه در مقام بیان عصمت یا عدم عصمت انبیاء نیست؛ بلکه صرفاً در مقام بیان اصل حکم ضرورت اطاعت از رسول و صاحبان امر توسط مردم است. علاوه بر اینکه قرائن عقلی و نقلی متعددی وجود دارند که آیه را از ظاهر مطلق آن منصرف و ضرورت اطاعت را مقید به عدم مخالفت دستورات رسول و صاحبان امر با کتاب و حکم خدا میسازند.
This paper in the field of Islamic theology scrutinizes the implication of the verse Atiʿu on the infallibility. The verse (اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم) “Obey Allah and obey the Messenger and those of you who are in authority” (Q. Nisa /59) is one of the most important Quranic reasons that Islamic theologians have prepared for proving the infallibility of prophets, especially Islam prophet. Muslim theologians have made a reason like this: 1) God has absolutely commended Muslim believers to obey the Messenger and those who have authority on others among them. 2) If they were not infallible, God’s absolute command to obey them would be wrong. 3) But God never is wrong. 4) Therefore, they were infallible. The author thinks that this reasoning is wrong. According to some evidences, God’s command to obey the Messenger and who are in authority is not absolute. On the other hand, there is no correlation between God’s absolute command to obey someone and his infallibility.
خلاصه ماشینی:
» آمده ، اطاعتی است مطلق ، و به هیچ قید و شرطی مقید و مشـروط نشـده اسـت ؛ و ایـن خود دلیل بر این است که رسول امر به چیزی و نهی از چیزی نمیکند کـه مخـالف بـا حکم خدا در آن باشد؛ و گرنه واجب کردن خدا اطاعت خـودش و اطاعـت رسـول را تناقضی از ناحیه خدای تعالی میشود؛ و موافقت تمامی اوامر و نواهی رسول با اوامـر و نواهی خدای تعالی جز با عصمت رسول تصور ندارد و محقق نمـیشـود...
اجمال نقد این اسـت کـه اولاً اسـتفادة اطـلاق از ظـاهر مطلق دستور الهی به اطاعت از رسول و اولـوالأمر درسـت نیسـت ؛ ثانیـاً بـه قرینـۀ آیـات و روایات تقیید کننده و همچنین قرینۀ عقلی باید از ظاهر مطلق ایـن آیـه دسـت کشـید؛ ثالثـاً ملازمه ای بین دستور مطلق دادن به اطاعت از کسی و عصمت او وجود ندارد.
در خصوص آیۀ «أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُوِلی اْلأَمْرِ مِنْکُم ْ»، محل نزاع ایـن اسـت کـه متکلمـان اسلامی از ظاهر «اطیعوا» استفادة اطلاق میکنند؛ به این معنا که امر به اطاعت از رسـول خـدا و صاحبان أمر را با توجه به ظاهرش که مطلق ذکـر شـده اسـت ، شـامل تمـام دسـتورات و فرامین آنها میدانند؛ اعم از اینکه این دستورات مطابق حکم خدا باشد یا نباشـد؛ دسـتور بـه طاعت باشد یا به معصیت .
نگارنده برخلاف این دسته از متکلمان اسلامی معتقد است که اسـتفادة اطـلاق از ظـاهر مطلق این آیه نادرست است و مقصود آیه این نیست که اطاعـت از رسـول بـه طـور مطلـق ، حتی در صورت امر به معصیت ، واجب است ؛ بلکه وجوب اطاعت از رسول و هر صـاحب امری مقید به قید مطابقت دستورش با حکم الهی است .