چکیده:
تأمّل در منطق ارسطو و تحلیل مبانی متافیزیکی آن، ارتباط تنگاتنگ میان منطق و متافیزیک در اندیشه او را نشان میدهد. امّا با دقّت در تمایزات این منطق با منطق ابنسینا، شاهد کمرنگ شدن ارتباط متافیزیک و منطق نزد ابنسینا و بهتبع آن پررنگتر شدن گرایش صوری در این منطق میشویم.
پرداختن به تمایزاتی که نشاندهنده گرایش صوریِ منطق ابنسینا نسبت به منطق ارسطو است، نیازمند نوشتار دیگری است و ما در این مقاله تنها به بیان علل کلامی و معرفتشناختی این گرایش نزد ابنسینا میپردازیم. او در کتاب اشارات و تنبیهات، منطق را علم بررسی اشکال تفکّر معرفی میکند و تفکّر شرطی را نیز قسمی از تفکّر دانسته و در مورد آن بهتفصیل بحث میکند. این توجه به تفکّر شرطی، ناشی از دغدغهها و مسائلی است که ابنسینا با آنها درگیر بوده و برای تبیین آنها از منطق بهره جسته است. ابنسینا در شرایطی از مکان و زمان زندگی میکرد که اندیشه کلامی، تفکّر غالب زمانه وی بود و ازآنجاکه در مباحث کلامی از واقعیتهای جهان و مصادیق باورهای دینی و روابط آنها بحث میشود نه از مفاهیم و امور ذاتی و اندراج آنها، لذا ابنسینا به منطق شرطی که روابط میان امور واقع را تبیین میکند التفات بیشتری داشت و چون منطق ارسطو را با توجه به مبانی خاص فلسفی آن در تبیین این قسم از تفکّر ناتوان مییافت، سعی درکمرنگ کردن رابطه منطق و متافیزیک و درنتیجه صوریتر کردن منطق ارسطویی نمود.
Reflecting on Aristotle's logic and analyzing its metaphysical foundations shows the close connection between logic and metaphysics in his thought. However, by paying close attention to the differences between this logic and Ibn al-Sina's logic, we see that the metaphysical and logical relationship with Ibn Sina has diminished, and as a result, the formal tendency in this logic has become more prominent.